صبح بخیر، مهمان صبح
میکرو بلاگ » رای ها
همه | مثبت | منفی
 Ramin 7  (1401/2/24 , 21:42)
از‌خونمون‌میاد‌فقط‌درداش‌به‌یادم
مردی که سالیان سال همه را فریب داده بود نصوح نام داشت. نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندام زنانه داشت. او مرد شهوتران بود و با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد. هیچ کسى از وضع نصوح خبر نداشت، او از این راه هم امرارمعاش می کرد و هم ارضای شهوت.
آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران و رجال دولت و اعیان و اشراف دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند.
دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت.

از این حادثه دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود.
کارگران را یکى بعد از دیگرى مورد جستجو قراردادند تا اینکه نوبت به نصوح رسید، او از ترس رسوایى، حاضر نـشد که وى را تفتیش کنند...
نصوح هم تنها راه نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمام پنهان کند، ناچار به داخل خزینه رفته و همین که دید مأمورین براى گرفتن او به خزینه آمدند و دیگر کار از کار گذشته بود...

بهرحال نصوح زیاده تو این دوره زمونه
مواظب نصوح های اطرافتون باشید

رای ها (6)
لایک (6) | دیس لایک (0)
+1 آگرین (1401/2/25 , 10:44)
+1 زهرا تبریزی (1401/2/25 , 00:37)
+1 Fateme (1401/2/24 , 22:23)
+1 گل شب بو (1401/2/24 , 22:09)
+1 جک اسمیت (1401/2/24 , 22:06)
+1 Nazanin 7 (1401/2/24 , 21:52)
در کل: 6

برگشت

خانه
در کل : 0 عضو / 65 مهمان