صبح بخیر، مهمان صبح
میکرو بلاگ » رای ها
همه | مثبت | منفی
 kakojavad  (1401/1/10 , 09:23)
desert
آورده اند که، عارفی معروف به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت.
مردی که آنجا بود عابد را شناخت.

به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟
گفت : نه
مرد گفت : فلان عابد بود
نانوا گفت : من از مریدان اویم
دنبالش دوید و گفت می خواهم شاگرد شما باشم ، عابد قبول نکرد
نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم ، عابد قبول کرد

وقتی همه شام خوردند
نانوا گفت : سرورم دوزخ یعنی چه؟
عابد پاسخ داد : دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بندۀ خدا ندادی ولی برای رضایت دل بندۀ خدا یک آبادی را نان دادی...
رای ها (6)
لایک (6) | دیس لایک (0)
+1 Zahra (1401/1/10 , 14:16)
+1 آگرین (1401/1/10 , 11:57)
+1 Fateme (1401/1/10 , 11:15)
+1 ♕^_^nAfAsi^_^♕ (1401/1/10 , 09:34)
+1 جک اسمیت (1401/1/10 , 09:31)
+1 FAZi (1401/1/10 , 09:24)
در کل: 6

برگشت

خانه
در کل : 1 عضو / 67 مهمان