وقت بخیر، مهمان عصر
میکرو بلاگ » رای ها
همه | مثبت | منفی
 آگرین  (1400/9/11 , 16:08)
چه عشقها که جان دادن به گناه ترسهای ما
چه حرفها که زده نشدن و زنده زنده مردن!
چه بوس ها که رخ ندادن
چه آغوش ها که خالی ماندن
و گناه مرگ همه اینها گردن ما بود
که یا زود رسیدیم . یا دیر رسیدیم . یا هرگز نرسیدیم . !!!
که شهامت نداشتیم بوقتش دم بزنیم از خواستن!
یا دیر گفتیم . یا اصلا نگفتیم!!
گناه ما بود که ندیدیم کسانی را که دوستمان دارند و دل دادیم به نوازش دستان دروغگویی مسافرانی که خسته بودن و ما را دیند و دلشان ایستگاهی متروک ای برای خواست برای کمی آرامش
نشستن و آرام شدن و با اولین قطار رفتند!!
چه جوانمرگ شد دل کسی که دوستمان داشت و ما هرزه بودیم و ندیدیم!!
حرف زخم و درد که میشود همه ما صورتمان را شکل غم میکنیم تا همه بدانند نهنگ زخم خورده و بره دریده شده و کرگدن مغموم . ......
اما روبروی آینه که بایستیم ، لابلای وهم ها و نقابها گرگ دهان آلوده ای را میبینیم با چشمهایی محزون ..
درنده تنهایی که سخت پشیمان است از دریدنهای تنانه و بی عشق .
و یادمان میآید بوقتش گرگ هم بوده ایم ، ترسو هم بوده ایم ، کم هم بوده ایم ، مردد هم بوده ایم ، به یاد میآوریم که تعداد زخمهایی که زدیم زیاد کمتر نیست از زخمهایی که خوردیم !!!
و درد نمیکشیم ، که زخمها را اغلب به کسانی زدیم که زخم نزدند !! و به رسم مرهم بودن ؛آمده بودند
و بوسه را نثار کسانی کردیم که زخم زدند و رفتند و هیچوقت جلوی هیچ آینه ای از آنچه با ما کردند شرم نکردند!!
ما بخشیدیم و گذشتیم .... کاش ببخشند و بگذرند!!

#حمید سلیمی
رای ها (4)
لایک (4) | دیس لایک (0)
+1 Fateme (1400/9/11 , 17:21)
+1 ☆Sara☆ (1400/9/11 , 17:02)
+1 ?Gangster? (1400/9/11 , 16:55)
+1 Zahra (1400/9/11 , 16:17)
در کل: 4

برگشت

خانه
در کل : 0 عضو / 4 مهمان