شب بخیر، مهمان شب
میکرو بلاگ » رای ها
همه | مثبت | منفی
 Nazanin 7  (1400/5/15 , 21:22)
ولی من خودمو توی همون شب جا گذاشتم..!
هیچ وقت
غصهی گذشته رو نمیخورم
غصهی اتفاق افتاده.
بدترین روزی رو که
سال گذشته داشتم
رو یادمه
اما فقط
یادمه...
مثل اون روز
درد نمیکشم
مثل اون روز
اشک نمیریزم...
یه شبایی تو زندگیم اومدن که
فکر کردم این آدم مچاله شده
روی تخت دیگه تا صبح
دووم نمیاره
ولی صبح شد..
یه روزایی تو زندگیم اومدن که
فک کردم عقربهها
دیگه قراره تکون نخورن،
ولی گذشت،
رد شد،
تموم شد...
اگر باور کنیم که هیچ چیزی
توی زندگی دائمی نیست
دیگه هیچ وقت
غصه نمیخوریم...
چه اشک بریزیو
خودت رو به در و دیوار بکوبی
چه بخندیو
قدم بزنی،
دیگه نمیتونی زمان رو
به عقب برگردونی،
همه چی میگذره...
پس
غصهی اتفاقی که
افتاده رو
هیچوقت نخور رفیق...1
رای ها (5)
لایک (5) | دیس لایک (0)
در کل: 0

برگشت

خانه
در کل : 2 عضو / 7 مهمان