صبح بخیر، مهمان صبح

آخرین فعالیت

انجمن » مباحث ادبی » داستان های ادبی
جستجو
  بیایید با هم داستان بنویسیم
<< 1 2 3 4 5 >>
(1399/4/2 , 19:56)[#]
DIANA DIANA 
بگو که مردیم و ایستادیم

چه داستانی بشه این
(1399/4/2 , 19:57)[#]
 آگرین 
همین باعث شده بود که جواد بشدت از او برنجد و به هر دری میزد تا بجوری اونورا آزار دهد ولی الی بیدی نبود که با این بادها بلرزد و در پی یاد گیری زبان های خارجی و نقاشی هم میرفت
(1399/4/2 , 20:17)[#]
ELy ELy 
هستم ولی خستم
# DIANA (22.06.2020 / 15:26)

چه داستانی بشه این
هر چقد میتونی به مهارتای الی بیافزا
(1399/4/2 , 20:17)[#]
ELy ELy 
هستم ولی خستم
# آگرین (22.06.2020 / 15:27)
همین باعث شده بود که جواد بشدت از او برنجد و به هر دری میزد تا بجوری اونورا آزار دهد ولی الی بیدی نبود که با این بادها بلرزد و در پی یاد گیری زبان های خارجی و نقاشی هم میرفت
قوربونت برم
(1399/4/2 , 20:45)[#]
DIANA DIANA 
بگو که مردیم و ایستادیم
# ELy (22.06.2020 / 15:47)
هر چقد میتونی به مهارتای الی بیافزا
چشم.چشم
ایح ایح ایح ایح
(1399/4/2 , 20:47)[#]
DIANA DIANA 
بگو که مردیم و ایستادیم
الی میدونست بدون نیاز به هیچ مهارتی باز هم بر جواد چیره میشه
اما باز هم مهارت های روز افزونش ترس و تو دل جواد مینداخت

(1399/4/2 , 21:40)[#]
 FAZi 

(1399/4/3 , 00:22)[#]
ELy ELy 
هستم ولی خستم
و در این میان الی دوستی داشت به اسم فازی که به جای حمایت از او نیشش را باز کرده و مدام میخندید
(1399/4/3 , 00:58)[#]
ROKI ROKI 
از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست

(1399/4/3 , 01:21)[#]
DIANA DIANA 
بگو که مردیم و ایستادیم

(1399/4/3 , 09:45)[#]
 آگرین 
# ELy (22.06.2020 / 15:47)
قوربونت برم
عزیزمی که
(1399/4/3 , 09:49)[#]
 آگرین 
تمام اهالی بست کلاب الی رو دوستش داشتن
جواد هم پسر با مرام و مهربانی بود و تنها با الی و مش قربون مشکل داشت و با بقیه اهالی عزیز بست کلاب به خوبی رفتار میکرد
آوازه الی و مهارتاش از بست کلاب به کشورای دیگه هم رفت و شاهزاده ها و تجار و پولداران کشورهاهای دور و نزدیک مشتاق دیدن کشور آباد بست کلاب و الی از کشورهای خود به سمت بست کلاب حرکت کردن
(1399/4/3 , 13:16)[#]
ELy ELy 
هستم ولی خستم
الی که دختر بسیار زیبایی بود از کشوار های مختلف خواهان زیادی داشت ولی الی دل در گرو پسری به اسم مش قربون بود مش قربون یکی از مبارزان شجاع بست کلاب بود که به جنگ رفته بود ولی به الی قول داده بود که بازگردد و الی چشم به راه مش قربون بود

ویرایش شد ELy (1399/4/3 , 13:17) [1]
(1399/4/3 , 13:37)[#]
ROKI ROKI 
از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست
# ELy (23.06.2020 / 08:46)
الی که دختر بسیار زیبایی بود از کشوار های مختلف خواهان زیادی داشت ولی الی دل در گرو پسری به اسم مش قربون بود مش قربون یکی از مبارزان شجاع بست کلاب بود که به جنگ رفته بود ولی به الی قول داده بود ک

(1399/4/3 , 13:38)[#]
ROKI ROKI 
از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست
جنگ جهانی سوم بین فازک و الیآخ جون دعوااااا دعواااا
(1399/4/3 , 13:44)[#]
ELy ELy 
هستم ولی خستم
رکی هم نخودی داستان ماست و این اطراف میچرخد

ویرایش شد ELy (1399/4/3 , 13:45) [1]
(1399/4/3 , 14:01)[#]
 آگرین 
یا خدا قضیه زیادی پیچیده شد
الی نمیشه جای مش قربون کبلایی عبید رو انتخاب کنی
ببین فرمانده ی قشون بست کلاب هستش هااا
(1399/4/3 , 14:07)[#]
ROKI ROKI 
از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست
کبلایی عبیدکبلایی عبیدکبلایی عبید:happy


(1399/4/3 , 15:16)[#]
ELy ELy 
هستم ولی خستم
# آگرین (23.06.2020 / 09:31)
یا خدا قضیه زیادی پیچیده شد
الی نمیشه جای مش قربون کبلایی عبید رو انتخاب کنی
ببین فرمانده ی قشون بست کلاب هستش هااا
نه نمیشه همون مش قربون بلاخره تو هر داستانی رقیب عشقی هست
(1399/4/3 , 15:31)[#]
 FAZi 
# ELy (23.06.2020 / 08:46)
الی که دختر بسیار زیبایی بود از کشوار های مختلف خواهان زیادی داشت ولی الی دل در گرو پسری به اسم مش قربون بود مش قربون یکی از مبارزان شجاع بست کلاب بود که به جنگ رفته بود ولی به الی قول داده بود ک
ببین اومدی نسازیا
  در کل: 81
<< 1 2 3 4 5 >>

فیلتر بر اساس نویسنده ی پست
دانلود تاپیک

رفتن به انجمن

New at the top
خانه
در کل : 0 عضو / 27 مهمان