(1399/4/1 , 19:31) | [#] |
آگرین |
سلاااام امیدوارم حال و احوالتون خوب و خوش باشه و دنیا واقعا به کامتون
عرضم به حضورتون تو این تاپیک ما قراره با کمک هم داستانی رو بنویسیم حالا ببینیم چی میشه آخرش شاید بکل داستان رو کنار زدیم و رفتیم سراغ رمان
این شما و اینم تاپیک
عرضم به حضورتون تو این تاپیک ما قراره با کمک هم داستانی رو بنویسیم حالا ببینیم چی میشه آخرش شاید بکل داستان رو کنار زدیم و رفتیم سراغ رمان
این شما و اینم تاپیک
(1399/4/1 , 19:41) | [#] |
ELy هستم ولی خستم |
یکی بود یکی نبود
تو یه شهر زیبا یه دختر بود به اسم الهه که خوشگل و باهوش و خلاصه همه چی تموم بود
این دختر چن تا دشمن داشت که چشم نداشتن پیشرفت اونو ببینن
اسم یکیشون جواد بود یکیشون علیرضا
اینا برای اذیت کردن دختر خوشگل قصه مون از هیچ کاری دریغ نمیکردن ولی نمیدونستن ذهی خیال باطل
تو یه شهر زیبا یه دختر بود به اسم الهه که خوشگل و باهوش و خلاصه همه چی تموم بود
این دختر چن تا دشمن داشت که چشم نداشتن پیشرفت اونو ببینن
اسم یکیشون جواد بود یکیشون علیرضا
اینا برای اذیت کردن دختر خوشگل قصه مون از هیچ کاری دریغ نمیکردن ولی نمیدونستن ذهی خیال باطل
(1399/4/1 , 20:02) | [#] |
FAZi |
# ELy (21.06.2020 / 15:11)
یکی بود یکی نبود
تو یه شهر زیبا یه دختر بود به اسم الهه که خوشگل و باهوش و خلاصه همه چی تموم بود
این دختر چن تا دشمن داشت که چشم نداشتن پیشرفت اونو ببینن
اسم یکیشون جواد بود یکیشون
یکی بود یکی نبود
تو یه شهر زیبا یه دختر بود به اسم الهه که خوشگل و باهوش و خلاصه همه چی تموم بود
این دختر چن تا دشمن داشت که چشم نداشتن پیشرفت اونو ببینن
اسم یکیشون جواد بود یکیشون
(1399/4/2 , 11:03) | [#] |
ELy هستم ولی خستم |
# avin (22.06.2020 / 03:48)
خخ علیرضا بر الی زیرپای گرف ولی الی با یع حرکت ع رو پاش پرید وقتی بع علیرضا زبون درمیاورد حواسش نبود کع جواد...
خخ علیرضا بر الی زیرپای گرف ولی الی با یع حرکت ع رو پاش پرید وقتی بع علیرضا زبون درمیاورد حواسش نبود کع جواد...
(1399/4/2 , 11:03) | [#] |
ELy هستم ولی خستم |
# آگرین (22.06.2020 / 04:59)
وااااای اینجا رو خراب کردید کهههچرا شیرینم
وااااای اینجا رو خراب کردید کهههچرا شیرینم
(1399/4/2 , 13:52) | [#] |
kakojavad desert |
# avin (22.06.2020 / 03:48)
خخ علیرضا بر الی زیرپای گرف ولی الی با یع حرکت ع رو پاش پرید وقتی بع علیرضا زبون درمیاورد حواسش نبود کع جواد...کع جواد با ی کیک خامه ای زد تو صورت الی
و بهش گفت، تا تو باشیو دیگه از زیرپای علی جاخالی بدی و علی هم ک ی چوب دستش بود...
ویرایش شد kakojavad (1399/4/2 , 13:53) [1]
خخ علیرضا بر الی زیرپای گرف ولی الی با یع حرکت ع رو پاش پرید وقتی بع علیرضا زبون درمیاورد حواسش نبود کع جواد...کع جواد با ی کیک خامه ای زد تو صورت الی
و بهش گفت، تا تو باشیو دیگه از زیرپای علی جاخالی بدی و علی هم ک ی چوب دستش بود...
ویرایش شد kakojavad (1399/4/2 , 13:53) [1]
(1399/4/2 , 15:10) | [#] |
آگرین |
از بعد کامنت اول الی ادامه میدیم
الی گاهی بشدت از این دشمنی عصبانی میشد ولی سریع به خودش میاومد و اجازه نمیداد عصبانیتش باعث بشه اون از اهدافی که پیش روی خودش میدید عقب بمونه و میخواست هرجور شده پیشرفت کنه حتی ....
الی گاهی بشدت از این دشمنی عصبانی میشد ولی سریع به خودش میاومد و اجازه نمیداد عصبانیتش باعث بشه اون از اهدافی که پیش روی خودش میدید عقب بمونه و میخواست هرجور شده پیشرفت کنه حتی ....
(1399/4/2 , 15:17) | [#] |
ELy هستم ولی خستم |
# kakojavad (22.06.2020 / 09:22)
کع جواد با ی کیک خامه ای زد تو صورت الی
و بهش گفت، تا تو باشیو دیگه از زیرپای علی جاخالی بدی و علی هم ک ی چوب دستش بود...همون تو داستان بتونی منو بزنی
کع جواد با ی کیک خامه ای زد تو صورت الی
و بهش گفت، تا تو باشیو دیگه از زیرپای علی جاخالی بدی و علی هم ک ی چوب دستش بود...همون تو داستان بتونی منو بزنی
(1399/4/2 , 15:18) | [#] |
ELy هستم ولی خستم |
# آگرین (22.06.2020 / 10:38)
خوب اگه قراره داستانو ادامه بدیم نباید بحث بزن و اینا بشهشیرین جون اگه بحث و بزن بزن باشه جذاب تره که
خوب اگه قراره داستانو ادامه بدیم نباید بحث بزن و اینا بشهشیرین جون اگه بحث و بزن بزن باشه جذاب تره که
(1399/4/2 , 15:27) | [#] |
آگرین |
# ELy (22.06.2020 / 10:48)
شیرین جون اگه بحث و بزن بزن باشه جذاب تره کهدرسته نفسم ولی همون اولش که نمیشه بزن بزن شه بزار یه کم بریم جلوتر الی رو بفرستیم کلاس کاراته اینا بعععد حساااابی کتک کاری راه میندازیم
شیرین جون اگه بحث و بزن بزن باشه جذاب تره کهدرسته نفسم ولی همون اولش که نمیشه بزن بزن شه بزار یه کم بریم جلوتر الی رو بفرستیم کلاس کاراته اینا بعععد حساااابی کتک کاری راه میندازیم
(1399/4/2 , 15:36) | [#] |
آگرین |
یا اینجوری شروع کنیم از اول
یکی بود یکی نبود در زمانهای قدیم یه کشور بود به اسم بست کلاب کشوری آباد با مردمانی مهربان و دوست داشتنی
در اون سرزمین
دختری به اسم الی زندگی میکرد که آرزوی .....
یکی بود یکی نبود در زمانهای قدیم یه کشور بود به اسم بست کلاب کشوری آباد با مردمانی مهربان و دوست داشتنی
در اون سرزمین
دختری به اسم الی زندگی میکرد که آرزوی .....
(1399/4/2 , 15:37) | [#] |
آگرین |
حالا هرکدومو دوست داشتید ادامه میدیم وسطاش جنگ طنز و همه چی مینویسیم
باید از صفر رفت و کم کم جلو بریم تا ببینیم چی ازش درمیاد
باید از صفر رفت و کم کم جلو بریم تا ببینیم چی ازش درمیاد
(1399/4/2 , 15:38) | [#] |
DIANA بگو که مردیم و ایستادیم |
بزرگی داشت
اون میدونست برای رسیدن به رویاهاش
باید تلاش و پشتکار زیادی داشته باشه
اما موانع پیش روش چیزایی نبودن که راحت بشه ازش گذشت...
اون میدونست برای رسیدن به رویاهاش
باید تلاش و پشتکار زیادی داشته باشه
اما موانع پیش روش چیزایی نبودن که راحت بشه ازش گذشت...
(1399/4/2 , 17:25) | [#] |
kakojavad desert |
# DIANA (22.06.2020 / 11:08)
بزرگی داشت
اون میدونست برای رسیدن به رویاهاش
باید تلاش و پشتکار زیادی داشته باشه
اما موانع پیش روش چیزایی نبودن که راحت بشه ازش گذشت...دخترک قصه ما از هوش پایینی برخوردار بود
و تقریبا در حد استثنائا بود و همه اونو مسخره میکردن. این دخترک همیشه آب دماغش اویزون بود و میرفت تویه دهنش و همیشه چرک و چلم بود. ی روز از همین روزا ک در همین وضعیت داغون ب سر میبرد...
بزرگی داشت
اون میدونست برای رسیدن به رویاهاش
باید تلاش و پشتکار زیادی داشته باشه
اما موانع پیش روش چیزایی نبودن که راحت بشه ازش گذشت...دخترک قصه ما از هوش پایینی برخوردار بود
و تقریبا در حد استثنائا بود و همه اونو مسخره میکردن. این دخترک همیشه آب دماغش اویزون بود و میرفت تویه دهنش و همیشه چرک و چلم بود. ی روز از همین روزا ک در همین وضعیت داغون ب سر میبرد...