ظهر بخیر، مهمان ظهر

آخرین فعالیت

انجمن » مباحث ادبی » داستان های ادبی
جستجو
  بیایید با هم داستان بنویسیم
1 2 3 ... 5 >>
(1399/4/1 , 20:31)[#]
 آگرین 
سلاااام امیدوارم حال و احوالتون خوب و خوش باشه و دنیا واقعا به کامتون
عرضم به حضورتون تو این تاپیک ما قراره با کمک هم داستانی رو بنویسیم حالا ببینیم چی میشه آخرش شاید بکل داستان رو کنار زدیم و رفتیم سراغ رمان
این شما و اینم تاپیک
(1399/4/1 , 20:41)[#]
ELy ELy 
هستم ولی خستم
یکی بود یکی نبود
تو یه شهر زیبا یه دختر بود به اسم الهه که خوشگل و باهوش و خلاصه همه چی تموم بود
این دختر چن تا دشمن داشت که چشم نداشتن پیشرفت اونو ببینن
اسم یکیشون جواد بود یکیشون علیرضا
اینا برای اذیت کردن دختر خوشگل قصه مون از هیچ کاری دریغ نمیکردن ولی نمیدونستن ذهی خیال باطل
(1399/4/1 , 21:02)[#]
FAZi FAZi 
# ELy (21.06.2020 / 16:11)
یکی بود یکی نبود
تو یه شهر زیبا یه دختر بود به اسم الهه که خوشگل و باهوش و خلاصه همه چی تموم بود
این دختر چن تا دشمن داشت که چشم نداشتن پیشرفت اونو ببینن
اسم یکیشون جواد بود یکیشون

(1399/4/1 , 21:59)[#]
ELy ELy 
هستم ولی خستم
داستانمون طنزه مگه گل نازم؟؟
(1399/4/2 , 02:34)[#]
DIANA DIANA 
بگو که مردیم و ایستادیم
خط به خط ادامه بدیم؟؟
(1399/4/2 , 06:58)[#]
ELy ELy 
هستم ولی خستم
فک کنم باید اینطوری باشه دیان
(1399/4/2 , 10:29)[#]
 آگرین 
وااااای اینجا رو خراب کردید کههه
(1399/4/2 , 12:03)[#]
ELy ELy 
هستم ولی خستم
# avin (22.06.2020 / 04:48)
خخ علیرضا بر الی زیرپای گرف ولی الی با یع حرکت ع رو پاش پرید وقتی بع علیرضا زبون درمیاورد حواسش نبود کع جواد...

(1399/4/2 , 12:03)[#]
ELy ELy 
هستم ولی خستم
# آگرین (22.06.2020 / 05:59)
وااااای اینجا رو خراب کردید کههه
چرا شیرینم
(1399/4/2 , 14:52)[#]
kakojavad kakojavad 
desert
# avin (22.06.2020 / 04:48)
خخ علیرضا بر الی زیرپای گرف ولی الی با یع حرکت ع رو پاش پرید وقتی بع علیرضا زبون درمیاورد حواسش نبود کع جواد...
کع جواد با ی کیک خامه ای زد تو صورت الی
و بهش گفت، تا تو باشیو دیگه از زیرپای علی جاخالی بدی و علی هم ک ی چوب دستش بود...

ویرایش شد kakojavad (1399/4/2 , 14:53) [1]
(1399/4/2 , 16:08)[#]
 آگرین 
خوب اگه قراره داستانو ادامه بدیم نباید بحث بزن و اینا بشه
(1399/4/2 , 16:10)[#]
 آگرین 
از بعد کامنت اول الی ادامه میدیم

الی گاهی بشدت از این دشمنی عصبانی میشد ولی سریع به خودش میاومد و اجازه نمیداد عصبانیتش باعث بشه اون از اهدافی که پیش روی خودش میدید عقب بمونه و میخواست هرجور شده پیشرفت کنه حتی ....
(1399/4/2 , 16:17)[#]
ELy ELy 
هستم ولی خستم
# kakojavad (22.06.2020 / 10:22)
کع جواد با ی کیک خامه ای زد تو صورت الی
و بهش گفت، تا تو باشیو دیگه از زیرپای علی جاخالی بدی و علی هم ک ی چوب دستش بود...
همون تو داستان بتونی منو بزنی
(1399/4/2 , 16:18)[#]
ELy ELy 
هستم ولی خستم
# آگرین (22.06.2020 / 11:38)
خوب اگه قراره داستانو ادامه بدیم نباید بحث بزن و اینا بشه
شیرین جون اگه بحث و بزن بزن باشه جذاب تره که
(1399/4/2 , 16:27)[#]
 آگرین 
# ELy (22.06.2020 / 11:48)
شیرین جون اگه بحث و بزن بزن باشه جذاب تره که
درسته نفسم ولی همون اولش که نمیشه بزن بزن شه بزار یه کم بریم جلوتر الی رو بفرستیم کلاس کاراته اینا بعععد حساااابی کتک کاری راه میندازیم
(1399/4/2 , 16:36)[#]
 آگرین 
یا اینجوری شروع کنیم از اول

یکی بود یکی نبود در زمانهای قدیم یه کشور بود به اسم بست کلاب کشوری آباد با مردمانی مهربان و دوست داشتنی
در اون سرزمین
دختری به اسم الی زندگی میکرد که آرزوی .....
(1399/4/2 , 16:37)[#]
 آگرین 
حالا هرکدومو دوست داشتید ادامه میدیم وسطاش جنگ طنز و همه چی مینویسیم
باید از صفر رفت و کم کم جلو بریم تا ببینیم چی ازش درمیاد
(1399/4/2 , 16:38)[#]
DIANA DIANA 
بگو که مردیم و ایستادیم
بزرگی داشت
اون میدونست برای رسیدن به رویاهاش
باید تلاش و پشتکار زیادی داشته باشه
اما موانع پیش روش چیزایی نبودن که راحت بشه ازش گذشت...
(1399/4/2 , 18:25)[#]
kakojavad kakojavad 
desert
# DIANA (22.06.2020 / 12:08)
بزرگی داشت
اون میدونست برای رسیدن به رویاهاش
باید تلاش و پشتکار زیادی داشته باشه
اما موانع پیش روش چیزایی نبودن که راحت بشه ازش گذشت...
دخترک قصه ما از هوش پایینی برخوردار بود
و تقریبا در حد استثنائا بود و همه اونو مسخره میکردن. این دخترک همیشه آب دماغش اویزون بود و میرفت تویه دهنش و همیشه چرک و چلم بود. ی روز از همین روزا ک در همین وضعیت داغون ب سر میبرد...
(1399/4/2 , 18:27)[#]
FAZi FAZi 
:
  در کل: 81
1 2 3 ... 5 >>

فیلتر بر اساس نویسنده ی پست
دانلود تاپیک

رفتن به انجمن

New at the top
خانه
در کل : 0 عضو / 8 مهمان