جنس دلتنگی ها فرق میکنه. بعضیاشون خیلی عمیقن انقد عمیق که هر شب تا صبح سقوط میکنی ولی به آخرش نمیرسی، بعضیاشونم با فهمیدن اینکه حالش خوبه برطرف میشه. بعضیاشون بخاطر خودش نیست، برای لحظاته، برای صداش، برای حرفا، برای چشاش، برای مسخره بازیا، برای خندیدنا، برای خودت، برای خودش.

الان

گفتم ..

گفتم ...

کسی رو بخوایی هیچجوره نشه کنارت باشه

جنون

الان

دلت کسی یا چیزی ک نیست رو بخواد

یه مثال قشنگ واسه اثبات دلتنگیم بزنم برات؟
-دیدی وقتی بارون دلش برای دیدن خنده گل تنگ میشه ابر رو به گریه میندازه؟
-دیدی گل برای دیدن آفتاب میچرخه و ساقشو خم میکنه؟ آره همرو دیدی!!
منم انقد دلم برات تنگه که برای دیدنت قید بند بند وجودمو، تموم رگای قلبمو، تموم آدمای دورمو زدم)

تو روزی که همه هستن
مامانت نباشه

ینی زور دنیا بیشتر از توعه

جایِ یِ نفر خالی

مادر

قلبت ازجای خالیِ کسیِ تیر بکشه مثلا

دلتنگ یعنی من

بغض در گلو و لبخند رو لب

حالی که ندونی مرگه یا زندگی

حس مرگ و نا امیدی

یه حس مزخرف

کسی رو بخوایی که دیگه نداریش