امروز ب همه کارا رسیدم الا کارا خودم : (

خسته کننده

خوب..

عادی مث همیشه

معمولی

خوب..

با کوزت بازی

یساعت زیر پتو مشغول لرز، یساعت بدون پتو مشغول کارا و جوجه ها

دم عیده همش نظافت

نم چرا همه چی برام فانه
فک کنم باز قاطی کردم الکی میخندم

نزاشتن که بخوابم بدجنسا

خوبه

امروز شرو نشده هنو فرداس دیگ ینی در واقع :/

تکراری

سرما خوردم و با هیچ کسم میل سخن نی

فعلا که عین همیشه

نذاشتن بخوابم

تازه شروع شده

بد...

تا اینجاش که تکراری
صبح پاشو صبحانه بخور برو سرکار و احوال پرسی با همکارا و شروع کار