ظهر بخیر، مهمان ظهر

آخرین فعالیت

انجمن » مباحث آزاد و تفریحی » بحث های عمومی و سرگرمی
جستجو | فایل های تاپیک (8)
  کلبه ی تنهایی های آگرین
<< 1 ... 9 10 11 12 13 ... 24 >>
(1402/6/16 , 07:26)[#]
مآه مآه 
مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙

(1402/6/16 , 07:27)[#]
مآه مآه 
مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙
گویند زمان مرهم است
اما هرگز چنین نبوده
دردهای واقعی عمیق تر می شوند
با گذر زمان
همچون عضلات که نیرومندتر

زمان محکی است برای رنجها
و نه درمان
اگر اینچنین بود
دیگر رنجی نبود

(1402/6/16 , 07:27)[#]
مآه مآه 
مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙
رؤیاهایم را بر میدارم و از آنها
گلدانی برنزی میسازم
و فوارهای گرد با مجسمهای زیبا در مرکزش
و آوازی با قلب شکسته و آنوقت از تو میپرسم
آیا رؤیاهایم را میفهمی ؟
بعضی وقتها میگویی میفهمی
بعضی وقتها میگویی نه
هر کدام را بگویی فرقی ندارد
من به رؤیاهایم ادامه خواهم داد

(1402/6/26 , 21:01)[#]
 ☆☆سمر☆☆ 
کوچه باغ تنها قدم میزنی یادت میفته تنها نیستی صدا خش خش برگ ها صدا جیک جیک پرنده ها صدا باد ک ب تندی میوزه صداها موج میخوره تو سرت و مهم تر از همه صدا افکارت انگار تو رو میرسونه ب اوج پرتگاه حس پوچی خلا بعد دوبارع چشات باز میکنی میگی فقط یک دریا اراده لازمه تا برسم ب اون خونه باغ گرم اتشی تو بچگیا اونجا ک خاله خرس اش فانتزی میپخت قرقاطی هم اهالی جنگل مهمونش بودن
(1402/6/29 , 07:36)[#]
مآه مآه 
مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙
تو اي زيباترين شعر رهايي
تو اي گلبرگ سرخ آشنايي
ميان كوچه هاي قلب تارم
به دنبال تو ميگردم كجايي
(1402/6/29 , 07:44)[#]
مآه مآه 
مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙
می خواهم تو را بکشم
اما
چاقو را در سینه ی خود فرو میکنم

تو کشته خواهی شد یا من؟
(1402/8/7 , 12:18)[#]
 آگرین 
گذشت روزایی که آدما بخاطر خودشون همو میخواستم
الآن آدم بشرط منفعت انتخاب میشه!
(1402/9/7 , 23:43)[#]
 تریاق 
چقدر میشد و من در نمیشود بودم
خودم برای خودم بیدلیل سَد بودم....

#محمدعلی_بهمنی
(1402/9/7 , 23:54)[#]
 تریاق 
خدایا ...
مرا در قلب کسی سنگین قرار مده و از هرکس که آرزوی دور بودنم را دارد دورم بگردان، اگرچه آن شخص در قلبم بسیار عزیز باشد.
(1402/9/7 , 23:56)[#]
 تریاق 
نشسته بود لبه نرده تراس و پاهاش رو آویزون کرده بود رو به کوچه، بهش گفتم: حداقل اینوری بشین، میوفتی.
شونه ای بالا انداخت و گفت: آدمیزاد تا وقتی هنوز کله اش باد داره و کتک زندگی بهش نخورده میشینه برای خودش خیال خام میکنه، برنامه دنیای رنگی و بزرگشو میچینه، زندگی با آدمی که عاشقشه، کاری که دوست داره، آدمی که میخواد بشه و بهش افتخار کنه.
اما نمیدونه زندگی چقدر عوضیه، چندسال میگذره به خودت میای میبینی اون دنیایی که میخواستیش با دنیایی که داری توش زندگی میکنی از زمین تا آسمون فرق داره.
آدم مورد علاقه ات همخونه یه غریبه دیگه اس، کاری رو انجام میدی که فقط ادامه داده باشی و جایی وایسادی که دیگه اون همه رویا مرده و تو شدی آدمی که سخت چنگ زده به همه چیز اما دستش به هیچ جا بند نشده و حالا درونش هیچ پروانه ای پر نمیزنه.

به چشماش نگاه کردم، آدمی رو دیدم که روی تپه پروانه های مرده وایساده و دیگه هیچ افتادنی انگار براش مهم نیست.
#محیا_زند

ویرایش شد تریاق (1402/9/7 , 00:07) [1]
(1402/9/7 , 00:00)[#]
 تریاق 
اگ قرار بود با دیدن بدترین ورژن من اذیت شی و به رشد کردن فکر کنی و پیشرفت کنی
از این بابت خوشحالم ...
《 آنکه در نبود ما خوش است
بر خوشی اش برکت 》
(1402/9/7 , 00:02)[#]
 تریاق 
جدیداً یک ذره هم تلاش نمیکنم تا ملتفت بشم پیچیدگیهای زندگیم رو
فقط رومو میکنم اونور و حواسمو پرت میکنم ...
(1402/9/8 , 00:25)[#]
 تریاق 
من برای این قصه دنبال مقصر نمیگردم ولی دلم نمیخواست این درس رو از زندگی بگیرم.اینم یه فصل دیگه از بزرگسالیه...
(1402/9/8 , 00:27)[#]
 تریاق 
فهمیدن ؟
مثل تبر است ... امید را از ریشه میزند.
(1402/9/8 , 00:39)[#]
 تریاق 
غمگینت می کنند این مردمان عجیب
این مردمان به ظاهر نجیب
(1402/9/9 , 00:31)[#]
 تریاق 
تو فکر میکنی کی موند ؟

اون روزا که فقط خودم پیش خودم میموند

خودم برا خودم شعراشو بلند میخوند

خودم برا خودم نیرو کمکی بود

کی موند وقتی اونقد جفنگ بودم

حتی تو چشمای خودمم نگام نمیوفتاد

#شایع
(1402/9/9 , 00:36)[#]
 تریاق 
به آدما اعتماد ندارم خلافشم ثابت نمیشه : )))
(1402/9/9 , 00:38)[#]
 تریاق 
یکی از وجوه وحشتناک زندگی که اخیرا داره هی پررنگتر میشه افزایش عجیب و غریب حجم حرفهاییه که نمیتونم به کسی بزنم -_-
(1402/9/9 , 00:39)[#]
 تریاق 
به لطف بیعرضگی و پلشتی حکومت، پر درآمدترین ورژن خودمم اما به موازاتش فقیرترین ورژن از خودم هستم :/
(1402/9/9 , 00:42)[#]
 تریاق 
یادش به خیر سال ۹۷ برای خودم برنامه ریخته بودم که بعد از کنکور یک سفر خارجه به یک کشور همسایه که گوگوش در تابستان کنسرت میگذارد بروم. طبق حساب و کتاب آن زمانم بلیط کنسرت وی آی پی گوگوش که پانصد دلار بود را اگر میگرفتم٬ با بلیط رفت و برگشت و اقامت سه روزه و مقداری ریخت و پاش و خرید سوغاتی و همه و همه با حدود پنج میلیان جمع میشد
هیچی دیگر همان سال یکهو همه چیز کشید بالا و ماهم مجبور شدیم بکشیم پایین و بگوییم بفرما.
دیگر همان موقع بود که گفتم: «روزهای روشن خداحافظ؛ سرزمین من فعلا میمانم.» : ))))

ویرایش شد تریاق (1402/9/9 , 00:43) [1]
  در کل: 474
<< 1 ... 9 10 11 12 13 ... 24 >>

فیلتر بر اساس نویسنده ی پست
دانلود تاپیک

رفتن به انجمن

New at the top
خانه
در کل : 0 عضو / 133 مهمان