(1399/3/17 , 12:22) | [#] |
الیزاسیون |
بغض نشسته تو گلووم
وقتی نشستی روبروم
من از خودم چرا بگم
میخوام از اون چشا بگم
وقتی نشستی روبروم
من از خودم چرا بگم
میخوام از اون چشا بگم
(1399/3/19 , 22:25) | [#] |
FAZi |
هیچوقت فرصتای زندگیو از دس ندین :/
ویرایش شد FAZi (1399/3/19 , 22:25) [1]
ویرایش شد FAZi (1399/3/19 , 22:25) [1]
(1399/3/21 , 12:54) | [#] |
☆☆GitA☆☆ |
±?
یادش بِخیر مادربُزرگم میگفت : زمانِ ما
دوستت دارم دائمُ المَصرف نبود . نهایتاً عشقِ پدربزرگت
که خیلی تو دلم گُل میکرد قُرمه سبزی میپختم
با سالاد شیرازی .
چای دارچین دم میکردم برایِ عصر .
پدربزرگت هیچوقت نمیگفت مثلاً فلان چیز رو انجام بده
یا نده ، عوضِش میگفت زن باید موهاش بلند
باشه بیاد تا کمرش . من هم موهام بلند بود ، تا کمرم
میرسید ! میدونستم که کوتاه کنم
خُلقِش تنگ میشه . دوستت دارم رو زیاد نمیگفت اما
غذا که میخوردیم یه دلِ سیر نِگام میکرد .
نمیگم نگید ، اما خُب آدم باید یه کاری بکنه برای
دوست داشتنش !
•??☘•
یادش بِخیر مادربُزرگم میگفت : زمانِ ما
دوستت دارم دائمُ المَصرف نبود . نهایتاً عشقِ پدربزرگت
که خیلی تو دلم گُل میکرد قُرمه سبزی میپختم
با سالاد شیرازی .
چای دارچین دم میکردم برایِ عصر .
پدربزرگت هیچوقت نمیگفت مثلاً فلان چیز رو انجام بده
یا نده ، عوضِش میگفت زن باید موهاش بلند
باشه بیاد تا کمرش . من هم موهام بلند بود ، تا کمرم
میرسید ! میدونستم که کوتاه کنم
خُلقِش تنگ میشه . دوستت دارم رو زیاد نمیگفت اما
غذا که میخوردیم یه دلِ سیر نِگام میکرد .
نمیگم نگید ، اما خُب آدم باید یه کاری بکنه برای
دوست داشتنش !
•??☘•