(1401/11/28 , 13:17) | [#] |
❤جانان? |
دوست داشتم زندگی بعدیم پسر دنیا بشم و بشم ادم کش حرفه ای ک شغلم کشتن بزرگان مملک باشع ک اختلاص میکنن
(1401/11/29 , 09:59) | [#] |
آگرین |
امیدوارم روزی برسه
که بی بهانه که کی عیده کی وقت مسافرته
کی عروسیه
تا شادی کنیم
همیشه شاد باشیم
که بی بهانه که کی عیده کی وقت مسافرته
کی عروسیه
تا شادی کنیم
همیشه شاد باشیم
(1401/12/1 , 16:04) | [#] |
**ısɐɟɐu ** خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
کاش مثلا الان ی شمش طلا جلو پام میوفتاد ا اسمون:/
(1401/12/2 , 19:29) | [#] |
Nazanin 7 خدایا، قربون آسمون آبیت💙 |
«و بعضیها مثلِ یه حبه قند...
تلخیهای ايام را شیرین می کنن.»
تلخیهای ايام را شیرین می کنن.»
(1401/12/3 , 09:17) | [#] |
روشنایی او مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙 |
قبلا فك ميكردم فساد اداری يعنی تو اداره كارمندا همديگرو آره بعد فهمیدم کاش همون آره، اینا دارن ما رو ...آره :|
(1401/12/3 , 15:35) | [#] |
?? Zahra ?? بخورش |
آدما اشتباه میکنن
منم اشتباه کردم...
ولی تاوان بعضی اشتباها سنگینه
گاهی تا آخر عمرت باید تاوان پس بدی
مثلا با فک کردن به روهایاهای از دست رفته ت!
منم اشتباه کردم...
ولی تاوان بعضی اشتباها سنگینه
گاهی تا آخر عمرت باید تاوان پس بدی
مثلا با فک کردن به روهایاهای از دست رفته ت!
(1401/12/6 , 00:08) | [#] |
kakojavad desert |
از در درآمدی و من از خود به در شدم / گفتی کزین جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر می دهد ز دوست / صاحب خبر بیامد و من بی خبر شدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق / ساکن شود ، بدیدم و مشتاق تر شدم
چون شبنم اوفتاده بُدم پیش آفتاب / مِهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار / چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم / از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت / کاوّل نظر به دیدن او دیده ور شدم
او را خود التفات نبودش به صید من / من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
گویند : روی سرخ تو سعدی ، چه زرد کرد / اکسیر عشق بر مِسم افتاد و زر شدم
گوشم به راه تا که خبر می دهد ز دوست / صاحب خبر بیامد و من بی خبر شدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق / ساکن شود ، بدیدم و مشتاق تر شدم
چون شبنم اوفتاده بُدم پیش آفتاب / مِهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار / چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم / از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت / کاوّل نظر به دیدن او دیده ور شدم
او را خود التفات نبودش به صید من / من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
گویند : روی سرخ تو سعدی ، چه زرد کرد / اکسیر عشق بر مِسم افتاد و زر شدم