Geri döndüren gördün mü geçmişi
Boşa soldurdun o nazlı gençliği
Bir avuç toprak için yor kendini
Dünyada ölümden başkası yalan

تونستی نابودم کنی تونستی عشقم

ای دریغا ای دریغا از جوانی از جوانی سوخت و دود هوا شد پیش رویم زندگانی

دیوانه ات شدم! ببین!
فقط به من، دل را ببند... دل را ببند...
ای جانم از، عشقِ تو سوخت
ای دلبرم، فقط بخند... فقط بخند... فقط بخند...

دردام این چنتا نیست
میشد باشی اما نیست
دلت با من..

نشد با شاخه هام بغل کنم تورو
نشد نشد گلم برو برو برو

هر موقع غمیگن شدی خودمو بغل کن

ویرایش شد setel (1399/8/16 , 18:43) [1]

تونستی نابودم کنی تونستی عشقم

بخند و از خنده بگو
از غم بازنده بگو

الا ای آهوی وحشی کجایی
مرا با توست چندین آشنایی

برفتم بر در شمس العماره

بیا رسید وقت درو
مال منی از پیشم نرو
بیا سر کارمون بریم
درو کنیم گندمارو

غم گرفته دوباره صدامو

نم زده باز هوای چشامو

نیستی و تکیه دادم به دیوار دوباره

بعد تو پا میزرم تو رویا

با خیال تو هر شب همینجا

اشک چشمام تمومی نداره، نداره

صدای خش خش برگ و پاییز و بارون

باز خیال تو و قلب داغون

لعنت به حسی که نزاشته هیچ کسی به جات بیاد

یکی که تا همیشه پشتته تو سختی ها

همون که پا گذاشتی رو دلش که از غمت پره

من خداایی که تو بندشی و قبولش ندارم

هوا وقتی میشه ابری
دلم واسه تو میگیره

همه ی گلا میدونن تو نیای بهار نمیشه!
باغ آرزوی قلبم؛ بی تو لاله زار نمیشه…

هنوز منتظری بیاد و یار تو شه
بهار تو مرده
دلت چقدر خوشه