(1399/6/15 , 22:40) | [#] |
FAZi |
برای نزدیک شدن به حق باید قلبی مثل مخمل داشت. هر انسانی به شکلی نرم شدن را فرا میگیرد. بعضیها حادثهای را پشت سر میگذراند، بعضیها مرضی کشنده را؛ بعضیها درد فراق میکشند، بعضیها درد از دست دادن مال.
همگی بلاهای ناگهانی را پشت سر میگذاریم، بلاهایی که فرصتی فراهم میآورند برای نرم کردن سختیهای قلب. بعضیهایمان حکمت این بلایا را درک میکنیم و نرم میشویم، بعضیهایمان اما افسوس که سختتر از پیش میشویم.
? ملت عشق
? الیف شافاک
همگی بلاهای ناگهانی را پشت سر میگذاریم، بلاهایی که فرصتی فراهم میآورند برای نرم کردن سختیهای قلب. بعضیهایمان حکمت این بلایا را درک میکنیم و نرم میشویم، بعضیهایمان اما افسوس که سختتر از پیش میشویم.
? ملت عشق
? الیف شافاک
(1399/6/15 , 22:40) | [#] |
FAZi |
بگذر تابستان بگذر
حال من ،
با تو خوب نمیشود !
پاییز حال مرا خوب میشناسد ...
? محمود دولت آبادی
حال من ،
با تو خوب نمیشود !
پاییز حال مرا خوب میشناسد ...
? محمود دولت آبادی
(1399/6/15 , 22:41) | [#] |
FAZi |
(1399/6/16 , 19:10) | [#] |
FAZi |
شما یه کبریت بردار
روشن کن بنداز تو جنگل!
به ساعت نمیکشه که همه چیز نابود میشه!
حکایت بعضی از آدماست خودشون ارزش زیادی ندارن،
اما زندگیت رو با خاک یکسان میکنن!
روشن کن بنداز تو جنگل!
به ساعت نمیکشه که همه چیز نابود میشه!
حکایت بعضی از آدماست خودشون ارزش زیادی ندارن،
اما زندگیت رو با خاک یکسان میکنن!
(1399/6/16 , 19:10) | [#] |
FAZi |
اگه آدما میتونن
ایموجی خنده بذارن بدون اینکه واقعا بخندن
مطمئن باش میتونن بگن دوستت دارم بدون اینکه واقعا دوستت داشته باشن!
ایموجی خنده بذارن بدون اینکه واقعا بخندن
مطمئن باش میتونن بگن دوستت دارم بدون اینکه واقعا دوستت داشته باشن!
(1399/6/16 , 19:10) | [#] |
kakojavad desert |
# FAZi (06.09.2020 / 14:40)
شما یه کبریت بردار
روشن کن بنداز تو جنگل!
به ساعت نمیکشه که همه چیز نابود میشه!
حکایت بعضی از آدماست خودشون ارزش زیادی ندارن،
اما زندگیت رو با خاک یکسان میکنن!هوم اینو برای مش گفته
شما یه کبریت بردار
روشن کن بنداز تو جنگل!
به ساعت نمیکشه که همه چیز نابود میشه!
حکایت بعضی از آدماست خودشون ارزش زیادی ندارن،
اما زندگیت رو با خاک یکسان میکنن!هوم اینو برای مش گفته
(1399/6/16 , 19:12) | [#] |
FAZi |
برنده اونه که میتونه خونسرد باشه و کاملاً به خودش مسلطه. وگرنه کسیکه داد و بیداد میکنه و فحش میده فقط به خودش آسیب میزنه.
(1399/6/16 , 19:13) | [#] |
FAZi |
شما آدمها هر مسئلهای که به میان آمد، انگار مجبورید که بگویید: این کار ابلهانه است، آن عاقلانه، این خوب، آن بد!
این حکم صادر کردنها یعنی چه؟ مگر شماها شرایط باطنیِ هر رفتاری را دیده و بررسی کردهاید؟
? رنج های ورتر جوان
? یوهان ولفگانگ گوته
این حکم صادر کردنها یعنی چه؟ مگر شماها شرایط باطنیِ هر رفتاری را دیده و بررسی کردهاید؟
? رنج های ورتر جوان
? یوهان ولفگانگ گوته
(1399/6/16 , 19:14) | [#] |
FAZi |
این روزهای پایانی شهریور دلهرهی عجیبی دارد
دلهره ای از جنس حال و هوای ناب کودکی،
با عطر دلبرانهی کتاب های نو و طعم گسِ خرمالو ...
ما دیگر آن کودک بی غم و خندان سالهای دور نیستیم، و شرایط ابدا مثل سابق نیست، اما این دلهره، یادگار خوب همان روزهاست،
روزهای خوبی که نگرانیمان، بخاطر معلم تازهای بود که نمیشناختیم،
و تمام ترسمان، برای درسهایی که قرار بود سختتر از سالهای قبل باشند...
چه حال و هوای بینظیری بود.
هنوز هم که هنوز است؛
پاییز، دلنشینتر از تمام فصلهاست،
قدم زدن در خیابانهای نارنجی و خش خشِ جانانهی برگها، تسکین خوبیست...
اما کاش برای یک روز هم که شده به روزهای خوبِ کودکی بر میگشتیم،
مثلا اوایل مهر باشد و حیاطی شلوغ و بچه هایی شاد و خندان و بدون هراس از بیماری، که با اشتیاقی بیوصف؛
لباس و کفشهای جدیدشان را به هم نشان میدهند،
مثلا پاییز باشد و کودکی که بی غم و آسوده، کوله پشتیاش را روی دوشش گرفته و سرخوش و لی لی کنان، به سمتِ خانه میدود،
و چه موسیقیِ دلنوازی ست، خش خشِ برگهای پاییزی؛
وقتی دلت کودکانه میتپد،
وقتی نگرانِ هیچ چیز نیستی ...
?نرگس صرافیان طوفان
دلهره ای از جنس حال و هوای ناب کودکی،
با عطر دلبرانهی کتاب های نو و طعم گسِ خرمالو ...
ما دیگر آن کودک بی غم و خندان سالهای دور نیستیم، و شرایط ابدا مثل سابق نیست، اما این دلهره، یادگار خوب همان روزهاست،
روزهای خوبی که نگرانیمان، بخاطر معلم تازهای بود که نمیشناختیم،
و تمام ترسمان، برای درسهایی که قرار بود سختتر از سالهای قبل باشند...
چه حال و هوای بینظیری بود.
هنوز هم که هنوز است؛
پاییز، دلنشینتر از تمام فصلهاست،
قدم زدن در خیابانهای نارنجی و خش خشِ جانانهی برگها، تسکین خوبیست...
اما کاش برای یک روز هم که شده به روزهای خوبِ کودکی بر میگشتیم،
مثلا اوایل مهر باشد و حیاطی شلوغ و بچه هایی شاد و خندان و بدون هراس از بیماری، که با اشتیاقی بیوصف؛
لباس و کفشهای جدیدشان را به هم نشان میدهند،
مثلا پاییز باشد و کودکی که بی غم و آسوده، کوله پشتیاش را روی دوشش گرفته و سرخوش و لی لی کنان، به سمتِ خانه میدود،
و چه موسیقیِ دلنوازی ست، خش خشِ برگهای پاییزی؛
وقتی دلت کودکانه میتپد،
وقتی نگرانِ هیچ چیز نیستی ...
?نرگس صرافیان طوفان
(1399/6/16 , 19:15) | [#] |
FAZi |
کدام ریشسفیدی بود که جلوی پای من نیمخیز نشود؟
چرا؟ چون سر آستینم نو بود!
چرا؟ چون جیبم پر از سکه بود و سفرهام پر نان!
اما حالا جواب سلامم را نمیدهند.
انگار که من را نجس میدانند!
نجس هم هستم؛ این را خودم میدانم!
برای اینکه محتاجم.
آدمِ محتاج، نجس است.
این را خودم باور دارم.
آدمِ پاک و مطهر فقط آن کسیست که قدرت دارد، قدرت.
? محمود دولتآبادی
? کلیدر
چرا؟ چون سر آستینم نو بود!
چرا؟ چون جیبم پر از سکه بود و سفرهام پر نان!
اما حالا جواب سلامم را نمیدهند.
انگار که من را نجس میدانند!
نجس هم هستم؛ این را خودم میدانم!
برای اینکه محتاجم.
آدمِ محتاج، نجس است.
این را خودم باور دارم.
آدمِ پاک و مطهر فقط آن کسیست که قدرت دارد، قدرت.
? محمود دولتآبادی
? کلیدر