(1399/2/4 , 23:35) | [#] |
FAZi |
(1399/2/6 , 23:02) | [#] |
FAZi |
اسكار آرامش بخشترين جمله بعد از شنيدن دوستت دارم از عشقت ميرسه به:
چقد لاغر شدى
چقد لاغر شدى
(1399/2/6 , 23:03) | [#] |
FAZi |
آدم با کسی بحث میکنه که یارو ذره ای ارزش بحث کردنو داشته باشه وگرنه توی گاو که هرچی بگی همونه اصن
(1399/2/6 , 23:04) | [#] |
FAZi |
کاش تنها ناراحتیه زندگیمون وقتی بود که کتابامونو که جلد میکردیم و تموم میشد میدیدم مو رفته زیرش
(1399/2/6 , 23:05) | [#] |
FAZi |
هميشه اون بيشعوري باشيد كه همه مواظبن يه وقت براش سوء تفاهم نشه! نه اون مهربوني كه هركسي به خودش اجازه ميده دلشو بشكونه
(1399/2/6 , 23:06) | [#] |
FAZi |
سوالی که سالهاست ذهن مرا مشغول کرده
این پسرایی که همش میگن دختر خنگ جذابه
چرا نمیرن از تیمارستان زن بگیرن ؟!
این پسرایی که همش میگن دختر خنگ جذابه
چرا نمیرن از تیمارستان زن بگیرن ؟!
(1399/2/6 , 23:08) | [#] |
FAZi |
کاش یکی بود به قول عباس معروفی بهش میگفتم: لازم نيست مرا دوست داشته باشی
من تو را به اندازهی هر دومان دوست دارم.
من تو را به اندازهی هر دومان دوست دارم.
(1399/2/6 , 23:08) | [#] |
FAZi |
گاهی وقتا یه استکان کوچیک چای کلی طول میکشه تا تموم بشه و زیاد بنظر میاد، گاهیم یه لیوان چای خیلی سریع تموم میشه و کم بنظر میاد، بستگی داره در چه حالی باشی و با کی باشی
(1399/2/6 , 23:09) | [#] |
FAZi |
برای اینکه در زندگی راحت باشم انعطافم کم است. نمیتوانم بلاهتها و کارهای بیرویه دیگران را زود فراموش کنم. همچنین تعرض دیگران به خودم را. احساساتم به این آسانیها آرام نمیشود. شاید اخلاق و رفتارم خوشایند نباشد. وقتی نظرم برمیگردد، تا آخر برمیگردد.
?جین آستین
? غرور و تعصب
?جین آستین
? غرور و تعصب
(1399/2/6 , 23:10) | [#] |
FAZi |
آنچه درون مرا میکاود و میخورد، هنوز هم گفته نشده.
اگر من میتوانستم آنچه را که درون مرا میسوزاند بیان کنم، آنوقت شاعر میشدم، نویسنده، نقاش و هنرمند بودم و حال نیستم.
?چشم هایش
?بزرگ علوی
اگر من میتوانستم آنچه را که درون مرا میسوزاند بیان کنم، آنوقت شاعر میشدم، نویسنده، نقاش و هنرمند بودم و حال نیستم.
?چشم هایش
?بزرگ علوی
(1399/2/6 , 23:11) | [#] |
FAZi |
يك سري از آدم ها را حاضري همه جوره كنار خودت داشته باشي؛
به عنوان هر چيزي كه ميشود و امكان دارد...
عشق، دوست، رفيق!
مهم بودنشان است، اينكه مطمئن باشيم كه هستند، چه دور چه نزديك،
حتي اگر غريبه ترين آشنا شوند!
حتي اگر ديدنشان سالي يك بار آن هم در كافه با دوستانِ مشترك باشد...
باز هم به همين قانع هستيم؛
ما براي داشتن و بودنِ يك سري از آدم ها در زندگيِ مان از خودمان و احساسِ مان گذشته ايم.
به عنوان هر چيزي كه ميشود و امكان دارد...
عشق، دوست، رفيق!
مهم بودنشان است، اينكه مطمئن باشيم كه هستند، چه دور چه نزديك،
حتي اگر غريبه ترين آشنا شوند!
حتي اگر ديدنشان سالي يك بار آن هم در كافه با دوستانِ مشترك باشد...
باز هم به همين قانع هستيم؛
ما براي داشتن و بودنِ يك سري از آدم ها در زندگيِ مان از خودمان و احساسِ مان گذشته ايم.
(1399/2/6 , 23:11) | [#] |
FAZi |
حال ما خوب است، خوب؛ شبیهِ تمامِ بغضهایی که هنگام واکسن زدن به بازوی نحیفِ بچگیهایمان قورت دادیم و سری که چرخاندیم و مشتی که محکم گرفتیم و چشمی که بستیم که مثلا یعنی؛ نمیترسیم!
شبیهِ زخمِ عمیقِ زانویمان که زیر شلوار خونین و خاکیمان پنهان کردیم و لنگلنگان و با تمامِ درد، لبخند گشادی زدیم و دنبالِ گوشهی خلوتی برای جیغکشیدن گشتیم.
ما خوبیم،
همین که بد نیستیم؛ خوبیم
همین که میخندیم، راه میرویم و ادامه میدهیم
یعنی خوبیم،
خیلی خوب!
?نرگس صرافیان طوفان
شبیهِ زخمِ عمیقِ زانویمان که زیر شلوار خونین و خاکیمان پنهان کردیم و لنگلنگان و با تمامِ درد، لبخند گشادی زدیم و دنبالِ گوشهی خلوتی برای جیغکشیدن گشتیم.
ما خوبیم،
همین که بد نیستیم؛ خوبیم
همین که میخندیم، راه میرویم و ادامه میدهیم
یعنی خوبیم،
خیلی خوب!
?نرگس صرافیان طوفان