(1403/9/30 , 20:26) | [#] |
مآه مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙 |
چنان چشمانش به چشمان من شباهت داشت که ما در آینه یکدیگر را گم میکردیم .
احمدرضا احمدی
احمدرضا احمدی
(1403/9/30 , 20:30) | [#] |
مآه مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙 |
اینگونه که تو دستانم را رها کردی یا نمیدانی سقوط چیست، یا نمیدانی چقدر بالا آمدهایم.
(1403/9/30 , 20:32) | [#] |
مآه مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙 |
من حتی روزهایی که حالم با خودم خوب نبود، میخواستم حال تو رو خوب کنم...
(1403/9/30 , 20:41) | [#] |
مآه مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙 |
« قالت: أنا حين أحزن، لستُ جميلة،
قال: إن القمر جميلاٌ حتى في الخسوف.»
زن گفت:
وقتی غمگینم، زیبا نیستم،
مرد گفت:
«ماه» حتی در خسوف هم زیباست.
قال: إن القمر جميلاٌ حتى في الخسوف.»
زن گفت:
وقتی غمگینم، زیبا نیستم،
مرد گفت:
«ماه» حتی در خسوف هم زیباست.
(1403/9/30 , 20:42) | [#] |
مآه مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙 |
« اَنْتَ کَهْفی
حینَ تُعْیینِی الْمَذاهِبُ فی سَعَتِها
وَتَضیقُ بِیَ الاَْرْضُ بِرُحْبِها.»
تو پناه منی،
آنگاه که راهها با همهی وسعتشان درماندهام کنند
و زمین با همه پهناوریش بر من تنگ گیرد . .
حینَ تُعْیینِی الْمَذاهِبُ فی سَعَتِها
وَتَضیقُ بِیَ الاَْرْضُ بِرُحْبِها.»
تو پناه منی،
آنگاه که راهها با همهی وسعتشان درماندهام کنند
و زمین با همه پهناوریش بر من تنگ گیرد . .
(1403/10/1 , 11:06) | [#] |
مآه مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙 |
آدم گاهی غریبه هایی را میبیند که خیلی غریبه نیستند، انگار زمانی در حلقه های ذهنی ما نقشی ایفا کردهاند
(1403/10/1 , 11:09) | [#] |
مآه مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙 |
دیروز خوابت را دیدم و انگار شاخهای سبز بودی؛ خرامان، رقصان، روی ناهمواریهایم خم میشدی مگر چیزی بیش از اینکه شاخهای سبز باشی ، خوشحالم میکند ؟
(1403/10/1 , 11:10) | [#] |
مآه مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙 |
آدم عجیبی هستی، شاید به همین دلیل دوستت دارم و شاید هم روزی به همین دلیل متنفر شوم.
(1403/10/1 , 11:12) | [#] |
مآه مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙 |
گاهی آدم در اولین برخورد با یک غریبه، بیاین که حرف و سخنی رد و بدل شده باشد، ناگهان احساس میکند که قیافه طرف به دلش نشسته است.
- داستایفسکی
- داستایفسکی