(1402/10/17 , 13:23) | [#] |
مآه منو محکم بغل کن وول نکن هیچ وقت...💙🌸 |
می نشیند پشتِ همان میزِ قهوه ایِ همیشگیِ چوبی. قهوه اش را روی میز می گذارد و دفترش را باز می کند. می نویسد: مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم.. مکث می کند و جرعه ای از قهوه می نوشد. اکنون با لذتی که قهوه در سراسرِ ذهنش سرازیر کرده است؛ ادامه میدهد: که از وجودِ تو مویی بر عالمی نفروشم.
(1402/10/17 , 13:25) | [#] |
مآه منو محکم بغل کن وول نکن هیچ وقت...💙🌸 |
(1402/10/17 , 13:27) | [#] |
مآه منو محکم بغل کن وول نکن هیچ وقت...💙🌸 |
زنده ماندن ، سرما بود، یک زمستان
یک انجماد، امضایِ مرگِ پاییز ...
یک انجماد، امضایِ مرگِ پاییز ...
(1402/10/17 , 13:30) | [#] |
مآه منو محکم بغل کن وول نکن هیچ وقت...💙🌸 |
الان که فکر میکنم
شبای سردی که گذروندم
طلوع نکردن صبح نشدن
همونطور سردتاریک و پر از تنهایی
تو خاطراتم موندن...
شبای سردی که گذروندم
طلوع نکردن صبح نشدن
همونطور سردتاریک و پر از تنهایی
تو خاطراتم موندن...
(1402/10/17 , 13:32) | [#] |
مآه منو محکم بغل کن وول نکن هیچ وقت...💙🌸 |
چشم هایش وزن داشت و گرمای نوازش لب ها از اصواتِ خاموش کم کم سرد می شد و پلک ها از بسته شدن خسته بودند اما هنوز آنجا بود..
در یک زندان ابدی ، در یک جسم پوشالیِ سراسر از خون پوشیده شده.
در یک زندان ابدی ، در یک جسم پوشالیِ سراسر از خون پوشیده شده.
(1402/10/17 , 13:36) | [#] |
مآه منو محکم بغل کن وول نکن هیچ وقت...💙🌸 |
بوی سرد و شیرینش هنوز آنجا مانده بود و جوانه می زد ؛ مانند حلزونی که خانه ی خود را گم کرده به دور عاشق میگشت و اما معشوق همانجا ایستاده بود ، قدم هایش را می شمارد و غنچه ها را تشویق به رویش میکرد و از پشتِ دیوارِ گناه صدایِ نفس هایش را می بوسید...
(1402/10/17 , 13:37) | [#] |
مآه منو محکم بغل کن وول نکن هیچ وقت...💙🌸 |
سیگارِ سکوت پوست لبش را می سوزاند و خاکستر حرف ها به زیر پاهایش لگدمال میشدند ؛ به جعبه های کنج دیوار نگاه کرد هنوز گلویش از نیازِ به نیکوتین میسوخت و افکارش از سکوت رگبار دلتنگی ها...
(1402/10/17 , 13:46) | [#] |
مآه منو محکم بغل کن وول نکن هیچ وقت...💙🌸 |
(1402/10/17 , 13:47) | [#] |
مآه منو محکم بغل کن وول نکن هیچ وقت...💙🌸 |
(1402/10/17 , 13:48) | [#] |
مآه منو محکم بغل کن وول نکن هیچ وقت...💙🌸 |
(1402/10/17 , 13:50) | [#] |
مآه منو محکم بغل کن وول نکن هیچ وقت...💙🌸 |
(1402/10/17 , 13:50) | [#] |
مآه منو محکم بغل کن وول نکن هیچ وقت...💙🌸 |
ببخش باران
تو میباری و ما هی شسته نمیشویم...
تو میباری و ما هی شسته نمیشویم...
(1402/10/17 , 13:57) | [#] |
مآه منو محکم بغل کن وول نکن هیچ وقت...💙🌸 |
اگه انتها یه خط راست و مستقیم باشه
ما روی یه نقطه از اون ایستادیم
درست وقتی بی شمار نقطه رو از سر گذروندیم و بی شمار نقطه به انتظارمون نشستن
ما روی یه نقطه از اون ایستادیم
درست وقتی بی شمار نقطه رو از سر گذروندیم و بی شمار نقطه به انتظارمون نشستن
(1402/10/17 , 13:59) | [#] |
مآه منو محکم بغل کن وول نکن هیچ وقت...💙🌸 |
درست لحظه ای که فکر میکنم همه چیز اونقدر خوب پیش میره که میتونم کارای زیادی حتی به غلط انجام بدم
زندگی ریشه به ریشه میگرده و عزیز ترین و محکم ترین شاخه ی درختمو رو میشکونه..
زندگی ریشه به ریشه میگرده و عزیز ترین و محکم ترین شاخه ی درختمو رو میشکونه..
(1402/10/17 , 14:01) | [#] |
مآه منو محکم بغل کن وول نکن هیچ وقت...💙🌸 |
من محکوم به کوچ نشینی برای دیارِ عشق شدم ؛ و تو؟
تو شکارچی پرستو ها بودی...
تو شکارچی پرستو ها بودی...
(1402/10/17 , 14:02) | [#] |
مآه منو محکم بغل کن وول نکن هیچ وقت...💙🌸 |
دلم نارنجی ترین پاییز را میخواهد.
آسمانی که از هجوم ابرها می گرید ، اصلا..
من دلم عاشقی میانِ میدانِ مین میخواهد.
آسمانی که از هجوم ابرها می گرید ، اصلا..
من دلم عاشقی میانِ میدانِ مین میخواهد.
(1402/10/17 , 14:05) | [#] |
مآه منو محکم بغل کن وول نکن هیچ وقت...💙🌸 |
چرا میری تنهام میذاری...
اگه فراموشم کنی
ترک آغوشم کنی
پرنده ی دریا می شم
تو چنگ موج رها می شم
به دل میگم خاموش بمونه
میرم که هر کسی بدونه
میرم به سوی اون دیاری
که توش منو تنها نذاری
اگه فراموشم کنی
ترک آغوشم کنی
پرنده ی دریا می شم
تو چنگ موج رها می شم
به دل میگم خاموش بمونه
میرم که هر کسی بدونه
میرم به سوی اون دیاری
که توش منو تنها نذاری
(1402/10/17 , 14:06) | [#] |
مآه منو محکم بغل کن وول نکن هیچ وقت...💙🌸 |