(1398/6/10 , 22:37) | [#] |
☆☆GitA☆☆ |
غلط است آنکه گویند به دل ره است دل را
دل من زغصه خون شد دل تو خبر ندارد
دل من زغصه خون شد دل تو خبر ندارد
(1398/6/11 , 23:49) | [#] |
MaHaK VOorOojaK |
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
به روی تو ای سرو گل اندام حرام است
به روی تو ای سرو گل اندام حرام است
(1398/6/11 , 06:35) | [#] |
kakojavad desert |
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی، من به خدا رسیده ام
تا تو به داد من رسی، من به خدا رسیده ام
(1398/6/11 , 07:19) | [#] |
AlirezaM 《Admin》 |
میان ﺻﻮﺭﺕ ﻭ ﻣﻌﻨﯽ، ﺑﺴﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﻬﺎﺳﺖ
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﺍ، ﺑﺘﺼﻮﺭ ﻣﮕﻮﯼ ﺍﻫﺮﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﺍ، ﺑﺘﺼﻮﺭ ﻣﮕﻮﯼ ﺍﻫﺮﻣﻦ ﺍﺳﺖ
(1398/6/11 , 10:36) | [#] |
Roksana از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست |
تَنَت تلفيقِ گُنگِ عنصر باد است با آتش
نفسهايت شمالي سرد، لبهايت جنوبم کرد
نفسهايت شمالي سرد، لبهايت جنوبم کرد
(1398/6/11 , 12:47) | [#] |
AlirezaM 《Admin》 |
ﺩﺷﻤﻦ ﺧﺎﻧﮕﯽ ﺍﺯ ﺧﺼﻢ ﺑﺮﻭﻧﯽ ﺑﺪﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺷﮑﻮﻩ ﯼ ﯾﻮﺳﻒ ﺯ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺑﺎﺷﺪ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺷﮑﻮﻩ ﯼ ﯾﻮﺳﻒ ﺯ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺑﺎﺷﺪ
(1398/6/11 , 13:32) | [#] |
Roksana از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست |
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
(1398/6/11 , 14:58) | [#] |
AlirezaM 《Admin》 |
ﺗﺎ ﺩﺳﺖ ﺍﺭﺍﺩﺕ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺩﺳﺖ ﺩﻟﻢ
ﺩﺍﻣﺎﻥ ﻃﺮﺏ ﺯﮐﻒ ﻧﻬﺎﺩﺳﺖ ﺩﻟﻢ
ﺭﻩ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﺯﻟﻒ ﺩﻻﻭﯾﺰ ﮐﺠﺖ
ﺍﻟﻘﺼﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﮐﺞ ﻓﺘﺎﺩﺳﺖ ﺩﻟﻢ
ﺩﺍﻣﺎﻥ ﻃﺮﺏ ﺯﮐﻒ ﻧﻬﺎﺩﺳﺖ ﺩﻟﻢ
ﺭﻩ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﺯﻟﻒ ﺩﻻﻭﯾﺰ ﮐﺠﺖ
ﺍﻟﻘﺼﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﮐﺞ ﻓﺘﺎﺩﺳﺖ ﺩﻟﻢ
(1398/6/12 , 23:49) | [#] |
AlirezaM 《Admin》 |
ﻣﯽ ﺧﻮﺭ ﮐﻪ ﺷﯿﺦ ﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﻭ ﻣﻔﺘﯽ ﻭ
ﻣﺤﺘﺴﺐ
ﭼﻮﻥ ﻧﯿﮏ ﺑﻨﮕﺮﯼ ﻫﻤﻪ ﺗﺰﻭﯾﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ
ﻣﺤﺘﺴﺐ
ﭼﻮﻥ ﻧﯿﮏ ﺑﻨﮕﺮﯼ ﻫﻤﻪ ﺗﺰﻭﯾﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ
(1398/6/12 , 13:06) | [#] |
☆☆GitA☆☆ |
داده چشمان تو در کشتن من دست بهم
فتنه برخاست چو بنشست دو بد مست بهم
هر یک ابروی تو کافیست پی کشتن من
چکنم با دو کماندار که پیوست بهم
شیخ پیمانه شکن توبه به ما تلقین کرد
آه از این توبه و پیمانه که بشکست بهم
مرغ دل زیرک و آزادی از این دانه محال
که خم گیسوی او بافته چون شست بهم
دست بردم که کشم تیر غمش را از دل
تیر دیگر زد و بر دوخت دل و دست بهم
فتنه برخاست چو بنشست دو بد مست بهم
هر یک ابروی تو کافیست پی کشتن من
چکنم با دو کماندار که پیوست بهم
شیخ پیمانه شکن توبه به ما تلقین کرد
آه از این توبه و پیمانه که بشکست بهم
مرغ دل زیرک و آزادی از این دانه محال
که خم گیسوی او بافته چون شست بهم
دست بردم که کشم تیر غمش را از دل
تیر دیگر زد و بر دوخت دل و دست بهم
(1398/6/12 , 13:50) | [#] |
AlirezaM 《Admin》 |
ﻣﻦ که یکجا، ﺩﻣﯽ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪﻡ
ﻣﺎﻧﺪﻡ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﭼﻮ ﻧﻘﺶ ﺑﺮ ﺩﯾﻮﺍر
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﭘﺰﺷﮏ ﺑﯿﻤﺎﺭﺍﻥ
ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ، ﺧﻮﺩ ﺷﺪﻡ ﺑﯿﻤﺎﺭ
ﻣﺎﻧﺪﻡ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﭼﻮ ﻧﻘﺶ ﺑﺮ ﺩﯾﻮﺍر
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﭘﺰﺷﮏ ﺑﯿﻤﺎﺭﺍﻥ
ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ، ﺧﻮﺩ ﺷﺪﻡ ﺑﯿﻤﺎﺭ
(1398/6/12 , 19:40) | [#] |
☆☆GitA☆☆ |
رفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود
(1398/6/12 , 20:08) | [#] |
AlirezaM 《Admin》 |
دل به دل ز تو تا تو آمدم
قبله گاه من خاک کوی تو
من که عاشقم ،مست و سرخوشم
جرعه میکشم از صبوی تو
قبله گاه من خاک کوی تو
من که عاشقم ،مست و سرخوشم
جرعه میکشم از صبوی تو
(1398/6/13 , 12:22) | [#] |
MaHaK VOorOojaK |
من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم