(1401/12/22 , 23:44) | [#] |
FAZi |
# **? ? ? ? ? ? ** (26.02.2023 / 20:22)
کاش این اتفاق که به یه آدم قدیمی با وجود همه مشکلات پیام بدی بگی "درسته دیگه همدیگه رو دوست نداریم. ولی فقط تو حالمو خوب میکنی، میشه فقط چند دقیقه باهام حرف بزنی که خوب شم، بعدش دوباره بری؟" رواج پیدا
کاش این اتفاق که به یه آدم قدیمی با وجود همه مشکلات پیام بدی بگی "درسته دیگه همدیگه رو دوست نداریم. ولی فقط تو حالمو خوب میکنی، میشه فقط چند دقیقه باهام حرف بزنی که خوب شم، بعدش دوباره بری؟" رواج پیدا
(1401/12/25 , 00:45) | [#] |
**? ? ? ? ? ? ** خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
من زنی را میشناسم که هیچگاه در انتظار ظهور دستی برای برآوردن آرزوهاش نماند، خودش بلند شد، یکتنه ایستاد و برای آرزوهای خودش آستین بالا زد و ذره ذره موفق شد.
من زنی را میشناسم که هم ظریف بود، هم محکم، هم تکیهگاه بود، هم تکیه زدن به شانههای مردانهای را دوست داشت. هم گریه میکرد، هم میخندید، هم دوست داشت، هم دوستداشتنی بود.
من زنی را میشناسم که هم کودکانه شیطنت میکرد، هم بالغانه مدیریت. هم سربهزیر بود، هم جسور. هم عاشق بود، هم فارغ.
من زنی را میشناسم که آرام بود و آرامش را بهقدر دایرهی تأثیر خودش تکثیر میکرد. زنی که زیباترین بود، هم درونی و هم بیرونی و متناسب با شرایط، درستترین حرفها را میزد و اصیلترین رفتارها را داشت.
من زنی را میشناسم که مستقلانه میزیست و مستقلانه اقدام میکرد، که کمک میگرفت اما همیشه اول و آخر، روی توانمندیهای خودش حساب میکرد. که سنگفرشهای یک خیابان معمولی با خیابانهای پاریس براش فرقی نمیکرد و حال دلش با تابش آفتاب و تماشای گیاه و پرندهها و کتابها و موسیقی خوب میشد. که برای حال خوب خودش میجنگید و لایههای زمخت عادت و روزمرگی را کنار میزد و از لابلای جزئیات ساده و دست و پاگیر حیات، دلپذیرترین دلخوشیها را برای خودش بیرون میکشید و عمیقا ذوق میکرد.
من زنی را میشناسم که حضورش حال جهان را بهتر میکرد. که عمیق بود و وسیع بود و با گیاهان و با آسمان و با اقیانوسهای آرام و در نوسان، نسبت داشت.
?نرگس صرافیان طوفان
من زنی را میشناسم که هم ظریف بود، هم محکم، هم تکیهگاه بود، هم تکیه زدن به شانههای مردانهای را دوست داشت. هم گریه میکرد، هم میخندید، هم دوست داشت، هم دوستداشتنی بود.
من زنی را میشناسم که هم کودکانه شیطنت میکرد، هم بالغانه مدیریت. هم سربهزیر بود، هم جسور. هم عاشق بود، هم فارغ.
من زنی را میشناسم که آرام بود و آرامش را بهقدر دایرهی تأثیر خودش تکثیر میکرد. زنی که زیباترین بود، هم درونی و هم بیرونی و متناسب با شرایط، درستترین حرفها را میزد و اصیلترین رفتارها را داشت.
من زنی را میشناسم که مستقلانه میزیست و مستقلانه اقدام میکرد، که کمک میگرفت اما همیشه اول و آخر، روی توانمندیهای خودش حساب میکرد. که سنگفرشهای یک خیابان معمولی با خیابانهای پاریس براش فرقی نمیکرد و حال دلش با تابش آفتاب و تماشای گیاه و پرندهها و کتابها و موسیقی خوب میشد. که برای حال خوب خودش میجنگید و لایههای زمخت عادت و روزمرگی را کنار میزد و از لابلای جزئیات ساده و دست و پاگیر حیات، دلپذیرترین دلخوشیها را برای خودش بیرون میکشید و عمیقا ذوق میکرد.
من زنی را میشناسم که حضورش حال جهان را بهتر میکرد. که عمیق بود و وسیع بود و با گیاهان و با آسمان و با اقیانوسهای آرام و در نوسان، نسبت داشت.
?نرگس صرافیان طوفان
(1401/12/25 , 00:47) | [#] |
**? ? ? ? ? ? ** خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
در انتهای شب انگار با موانع مرگ می جنگم،
هر شب زورم نمی رسد...!!
هر شب زورم نمی رسد...!!
(1401/12/26 , 01:50) | [#] |
**? ? ? ? ? ? ** خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
حس میکنم دارم غرق میشم توی تظاهر
تظاهر به خوب بودن
تظاهر به قلب نشکسته
تظاهر به سنگدل بودن
تظاهر به حال خوب
تظاهر به خوب بودن
تظاهر به قلب نشکسته
تظاهر به سنگدل بودن
تظاهر به حال خوب
(1401/12/28 , 00:06) | [#] |
**? ? ? ? ? ? ** خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
اسم نمیاورم اما دختری با چشمان مشکی که در آینه به من خیره شده است عجیب هوای گریه دارد
(1401/12/28 , 00:11) | [#] |
**? ? ? ? ? ? ** خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
"موودِ الانم؟"
یک روح نا آروم، یک جسم خسته و یک مغز پر از فکر و خیال های بیش از حد.
یک روح نا آروم، یک جسم خسته و یک مغز پر از فکر و خیال های بیش از حد.
(1402/1/1 , 23:03) | [#] |
۩๑尺?z?๑۩ تُ یــــک نــفـرے امــا بے تــو جــهانــم خــالـیس |
خب عیدو در مکان ارامش مهسا تحویل کنیم
(1402/1/1 , 23:04) | [#] |
**? ? ? ? ? ? ** خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
هفت سین نچیدم ک. میتونی قران و از اون گوشه برداری بخونی
(1402/1/1 , 23:07) | [#] |
۩๑尺?z?๑۩ تُ یــــک نــفـرے امــا بے تــو جــهانــم خــالـیس |
نه باوا جا انداختم بخابیم
(1402/1/1 , 23:07) | [#] |
**? ? ? ? ? ? ** خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
خا تو بخاب من بالا سرت قران میخونی ???
(1402/1/1 , 23:09) | [#] |
**? ? ? ? ? ? ** خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
هاع دیگ خاب و مرگ فرقی نداره ک??
(1402/1/2 , 13:23) | [#] |
**? ? ? ? ? ? ** خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
# شآپرکِ رهایی (21.03.2023 / 11:12)
**? ? ? ? ? ? **,
درد و دل دارم ولی آینه هم نامحرم است (:..
مهسایی ..
**? ? ? ? ? ? **,
درد و دل دارم ولی آینه هم نامحرم است (:..
مهسایی ..
(1402/1/12 , 01:37) | [#] |
**? ? ? ? ? ? ** خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
# 8-v (31.03.2023 / 21:06)
اووف اره همین ههوووم
اووف اره همین ههوووم
(1402/1/12 , 17:38) | [#] |
**? ? ? ? ? ? ** خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
ما عادت کردیم به تظاهر...
تظاهر به شاد بودن در مواقعی که دلمون پر از غصه بود...
تظاهر به قوی بودن در لحظه هایی که باید زمین خوردنمون رو باور میکردیم و میگفتیم خستم...
زندگی ما پر شده از تظاهر...
حتی عشق رو هم با تظاهر آغشته کردیم...
تظاهر میکنیم به دوست داشتن کسی که دوستش نداریم
برای فراموش کردن کسی که یک روزی دوستش داشتیم...
ما تظاهر میکنیم چون ضعیفیم...چون نمیخوایم شکست رو بپذیریم...
نمیخوایم باور کنیم که باختیم...
به زندگی... به عشق... به رقیب...
ما ضعیفیم و در عین حال مغرور...
همین ها باعث شده که از ما انسانی جدید خلق بشه
که روحش پر از تظاهر و تظاهر گند میزند به تمام باورهای زندگی...!
- حناشجاع
تظاهر به شاد بودن در مواقعی که دلمون پر از غصه بود...
تظاهر به قوی بودن در لحظه هایی که باید زمین خوردنمون رو باور میکردیم و میگفتیم خستم...
زندگی ما پر شده از تظاهر...
حتی عشق رو هم با تظاهر آغشته کردیم...
تظاهر میکنیم به دوست داشتن کسی که دوستش نداریم
برای فراموش کردن کسی که یک روزی دوستش داشتیم...
ما تظاهر میکنیم چون ضعیفیم...چون نمیخوایم شکست رو بپذیریم...
نمیخوایم باور کنیم که باختیم...
به زندگی... به عشق... به رقیب...
ما ضعیفیم و در عین حال مغرور...
همین ها باعث شده که از ما انسانی جدید خلق بشه
که روحش پر از تظاهر و تظاهر گند میزند به تمام باورهای زندگی...!
- حناشجاع
(1402/1/16 , 21:34) | [#] |
**? ? ? ? ? ? ** خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
آدم هرچی بیشتر توی خودش فرو بره، بیشتر و بیشتر دور خودش دیوار میکشه و از یه حدی که گذشت، اصلا دیگه بحث خواستن و نخواستن خودش مطرح نیست، فقط دیگه هیچوقت نمیشه که از اون حالت بیرون بیاد، از اونجا به بعد دیگه تا همیشه توی خودش گیر میوفته.
(1402/1/26 , 20:44) | [#] |
꧁ₙₐFₐₛᵢ꧂ خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
اونجا که شادمهر میگه «من از تبار غربتم، از آرزو های محال» اونجا منو میگاد.