امروز پاهای من زخمیست به سختی بلند شدم اما گویی اخرین نفسهایم در کالبد جانم است

حس میکنم روحم بازندس دیگر توان نداره گویی بالشت رویاهاش گرفتع می گوید میخوام تاابد بخوابم بیدارم نکنید

چشمانم دیر زمانیست عهد باران دارد ذهنم فرمانده جنگیست ک سربازانش جانهایشان پرپرشده و او زخمی تنهاست باامید فریاد میکشد پیروزی بامنست اما سپاه مشکلات قویترست واو در پایان چون هیلتر زمانش میخواهد تمام کند زندگیش را درواوج

گاهی خرافاتی میشم حس میکنم زندگیم طلسم شومی شده چنین هرروزم از ابتدا سیاه بود

سلام بر کسانی که شجاع و ساکت و دلتنگاند .

آدم یه جایی دیگه حتی حوصله ناراحت شدنم نداره

آدما همیشه همون کاری رو باهات میکنن
که تو هیچوقت دلت نیومد باهاشون بکنی!!❤️?

اقای قاضی ولی من شنیدم که دختر کوچولوی داد میزد میگفت زندگیمو نابود کردین بی ناموسا?

تو حال و هوای آهنگ بودم که یکی هندزفری سمت چپمو از گوشم درآورد.
چشمامو باز کردم دیدم گذاشت گوشش و سرشو گذاشت رو شونم.
خندیدم دستمو پیچیدم دور شونش و گفتم: جدیدا به تنهاییامم حسودی میکنی؟!
سرشو فشار داد ب شونم گفت:
یه روز تنهاییات از من میگیرنت.

من آدم سکوت کردنم.
وقتی ببینم داری سرد میشی، سکوت میکنم.
وقتی ببینم از اعتمادم سوء استفاده کردی، سکوت میکنم.
وقتی ببینم داری دروغ میگی، سکوت میکنم.
وقتی ببینم دنبال بهونه برای رفتنی، سکوت میکنم.
من میزارم فکر کنی نمیفهمم، برام مهم نیست یا زیادی سادم ولی...
اگه یه روز ازم بپرسی چرا مثل قبل نیستم سکوتم رو میشکنم و هیچ کاری از دستت برنمیاد.
اونجاست که عذر خواهی میکنی و من بهت این فرصت رو میدم که هیچوقت یادت نره چجوری از دستم دادی.

در من
مرگی میرقصد
که با زندگی
دست به یکی کرده
زنده زنده تمامم کند...

مهم تر از لبخند "چشمخند" است...
گاهی لبانت به خنده باز میشوند اما
چشمانت غمی را به دوش میکشند!
گاهی صدای قهقهه هایت در فضا میپیچد اما
در عمقِ چشمانت گریه پنهان شده است!
گاهی به ظاهر خوبی اما
چشمانت چیزِ دیگری را نشان میدهند!

"چشم ها" این دو گردالیِ کوچک
چه رازها که در دلِ سینه نگه میدارند و
چه شکست هایی را که بروز نمیدهند!

نکند حواسمان پرتِ خنده ی تصنعیِ کسی شود
و چشم هایش را از یاد ببریم!
زبانِ چشم ها را فهمیدن کارِ سختی نیست؛
کافیست جنسِ غم را بلد باشی!

چون تو نیستی همه چی دلگیره

یادت باشه تواون لحظه که نیازشون داشتی هیچکدومشون نبودن!

گیه نتون

ویرایش شد **ısɐɟɐu ** (1401/12/1 , 16:00) [1]

منم میدونم نباشی زندگیم آروم تره
اما من میخوام با تو همه چی کوفتم بشه.

امشب تمام حوصله ام را
در یک کلام کوچک
در تـو! خلاصه کـردم

ای کاش می شد یک بــار
تنهــا همین یک بــار
تکــرار می شدی
تکــرار ...!

کاش ناشناخته میماندند ؛
آدم هایی که فکر می کردیم
بهترین اند !
آن هایی که رویِ معرفتشان حساب کرده بودیم .

کاش سر از کارشان در نمی آوردیم ،
آن رویِ سکه شان را نمی دیدیم ،
نقابشان را کنار نمی زدیم .

کاش تصوراتمان را ،
اعتمادمان را ،
آرامشمان را ؛
خراب نمی کردیم !


نرگس صرافیان

میدانم بانو
وقتی دلت میگیرد
جلوی آینه می ایستی،
کمی آرآیش
کمی عطر
و کمی نیشخند میزنی به خودت،
به دلتنگی هایی که برایشان نقاب میدوزی.
لباس رنگی ات را میپوشی
موهایت را میبندی
و چند دانه مروارید به بغض هایت می آویزی.
و در آخر
آنقدر زیبآ می شوی
که هیچکس شک نمی کند که تو
" خسته ترین " زن دنیایی ...

تو ای آرامش خاطر
روزهای  من
به شب رسیده ام
ماه در بساطم نیست
بیدارم  و می دانم
برای این دل دیوانه
هیچکس همتای تو نیست

افسون