(1401/11/4 , 10:30) | [#] |
☆☆ خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
مَرگ خاموش هَمون ''اِحساسات'' خودِمونه..،
حَواسِت به خودِت باشه
حَواسِت به خودِت باشه
(1401/11/4 , 10:30) | [#] |
☆☆ خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
بعضی از حرفاتون، بعدأ اکو میشه؛ هی تکرار میشه و تکرار و تکرار..!
.
.
(1401/11/4 , 10:31) | [#] |
☆☆ خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
آدم توی اعصاب خوردی هاش
در اتاقو میکوبه بهم،
چارتا داد هم میزنه و گوله میشه حد فاصل دیوار و تخت و کمد،
ولی بازم گوشش به دره که یکی بیاد در بزنه ببینه چی شده!؟
میخوام بگم آدم همیشه نیاز داره یکی نگاهش کنه از بیرون، وگرنه که درو محکم نمیبست
می بست؟
در اتاقو میکوبه بهم،
چارتا داد هم میزنه و گوله میشه حد فاصل دیوار و تخت و کمد،
ولی بازم گوشش به دره که یکی بیاد در بزنه ببینه چی شده!؟
میخوام بگم آدم همیشه نیاز داره یکی نگاهش کنه از بیرون، وگرنه که درو محکم نمیبست
می بست؟
(1401/11/4 , 10:32) | [#] |
☆☆ خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
اونی که بخواد بره با چهل تا گره طناب هم میره. برای موندن یه تار مو هم کافیه!
.
.
(1401/11/4 , 10:36) | [#] |
☆☆ خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
به عکس دونفرهشون نگاه میکرد و با یه غم عمیقی میگفت: امان از اون نگاهات که دیگه ندارمشون
(1401/11/4 , 14:40) | [#] |
sogand مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙 |
⸤ منم آن رسوای دیوانه که همرنگ جماعت ها نخواهد شد!D:??? ⸣
(1401/11/4 , 14:41) | [#] |
sogand مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙 |
میشه : بیای بشینی کنارم با هم پفیلا بخوریم و بهم بگی که دوستم داری، که قرار نیست دیگه تنها بمونم؟
(1401/11/4 , 14:47) | [#] |
sogand مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙 |
گفتم ببین بودنِت
بدجور به مزآج ما خوش اومده ،
نکنه یه وقت فکرِ رفتن به سرت بزنه
تنهآمون بزآری ..
نکنه بهآرِمونو
به زمستونِ سرد بیروح تَبدیل کنی
نکنه بری دلتنگشیم
به جآی پنآه بردن به بغلِت و رفع دلتنگی
دخیل ببندیم به سیگآر ،
اصلا به قولِ هنرجو:
"دردت به جآنم
چه کردی با این دل؟
بدجور به مزآج ما خوش اومده ،
نکنه یه وقت فکرِ رفتن به سرت بزنه
تنهآمون بزآری ..
نکنه بهآرِمونو
به زمستونِ سرد بیروح تَبدیل کنی
نکنه بری دلتنگشیم
به جآی پنآه بردن به بغلِت و رفع دلتنگی
دخیل ببندیم به سیگآر ،
اصلا به قولِ هنرجو:
"دردت به جآنم
چه کردی با این دل؟
(1401/11/4 , 14:51) | [#] |
sogand مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙 |
نمیتوانستم میل به کنار انسانها بودنم را خاموش کنم. اما زخمهایی که بر من زده شد وادارم کردند.
(1401/11/4 , 15:16) | [#] |
sogand مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙 |
ﻏﻤﮕﯿﻨﯽ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
"ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ" ﺩﺍﺭﻡ
"ﻏﻤﮕﯿﻨﻢ" ﻣﯿﮑﻨﺪ...
ﮔﺎﻫﯽ "ﺩﻟﻢ" ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻧﻢ ، ﮔﻮﺷﻪ " ﻟﺒﺸﺎﻥ " ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮﻡ
ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ " ﺧﻨﺪﻩ " ﯾﺎﺩﺷﺎﻥ ﺑﯿﺎﯾﺪ ...
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﺯ " ﺩﺳﺘﻢ " ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ،
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻭﺭﻡ ﺑﻪ " ﺩﻧﯿﺎ " ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻋﺠﯿﺐ " ﺗﻠﺦ " ﺍﺳﺖ .
"ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ" ﺩﺍﺭﻡ
"ﻏﻤﮕﯿﻨﻢ" ﻣﯿﮑﻨﺪ...
ﮔﺎﻫﯽ "ﺩﻟﻢ" ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻧﻢ ، ﮔﻮﺷﻪ " ﻟﺒﺸﺎﻥ " ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮﻡ
ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ " ﺧﻨﺪﻩ " ﯾﺎﺩﺷﺎﻥ ﺑﯿﺎﯾﺪ ...
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﺯ " ﺩﺳﺘﻢ " ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ،
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻭﺭﻡ ﺑﻪ " ﺩﻧﯿﺎ " ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻋﺠﯿﺐ " ﺗﻠﺦ " ﺍﺳﺖ .
(1401/11/4 , 15:17) | [#] |
sogand مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙 |
به قول فرانسویا«Tememanques»:
من دلم برات تنگ نشده، من تورو گم کردم!
تو روزهام، تو شبام لا به لای فکرای هر روزم، وسطِ شب، وسط ناراحتیام، بین خوشحالیام، تو لحظه لحظه ی زندگیممن تورو گم کردم
من دلم برات تنگ نشده، من تورو گم کردم!
تو روزهام، تو شبام لا به لای فکرای هر روزم، وسطِ شب، وسط ناراحتیام، بین خوشحالیام، تو لحظه لحظه ی زندگیممن تورو گم کردم
(1401/11/4 , 20:57) | [#] |
☆☆ خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
گاهی خیال میکنم از من بریدهای
بهتر ز من برای دلت برگزیدهای
از خود سوال میکنم آیا چه کردهام؟
در فکر میروم که تو از من چه دیدهای؟
از من عبور میکنی و دم بر نمیزنی
تنها خوش است دلم که شاید ندیدهای
یک روز میرسد که در آغوش گیرمت
هرگز بعید نیست خدا را چه دیدهای؟
بهتر ز من برای دلت برگزیدهای
از خود سوال میکنم آیا چه کردهام؟
در فکر میروم که تو از من چه دیدهای؟
از من عبور میکنی و دم بر نمیزنی
تنها خوش است دلم که شاید ندیدهای
یک روز میرسد که در آغوش گیرمت
هرگز بعید نیست خدا را چه دیدهای؟
(1401/11/4 , 20:58) | [#] |
☆☆ خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
هرروز که میگذره بیشتر میفهمم که چقدر برای کسایی که برام مهمن، مهم نیستم...!
و حالا به جهنم
و حالا به جهنم
(1401/11/4 , 21:00) | [#] |
☆☆ خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
میدونی؛ خیلی وقته نمیدونم چه مرگم شده..!
خوندن متنای انگیزشی، حوصلم رو سر میبره...
یه فیلم رو نمیتونم کامل ببینم و نصفه و نیمه رهاش میکنم...
خیلی وقته میخوام ورزش رو شروع کنم، اما حس و حالش رو ندارم...
حوصله صحبت کردن با رفیقامم ندارم...
سروصدای بچه های تو خیابون اعصابم رو خورد میکنه...
شب ها خوابم نمیبره و روزها تا لنگ ظهر خوابم...
بهم میگن کتاب بخون، اما با خودم میگم کی حالش رو داره...
کلا دلم میخواد فقط یه گوشه بیفتم و بخوابم. فقط میدونم که خیلی خستهام، خسته تر از جسمم، روحمه...
ختم کلام..!
من یه جوون تو بهترین روزای زندگیمم...
که داره تو بدترین روزای زندگیش، زندگی میکنه...
امیدوارم پیر شدن آرومی داشته باشم...
خوندن متنای انگیزشی، حوصلم رو سر میبره...
یه فیلم رو نمیتونم کامل ببینم و نصفه و نیمه رهاش میکنم...
خیلی وقته میخوام ورزش رو شروع کنم، اما حس و حالش رو ندارم...
حوصله صحبت کردن با رفیقامم ندارم...
سروصدای بچه های تو خیابون اعصابم رو خورد میکنه...
شب ها خوابم نمیبره و روزها تا لنگ ظهر خوابم...
بهم میگن کتاب بخون، اما با خودم میگم کی حالش رو داره...
کلا دلم میخواد فقط یه گوشه بیفتم و بخوابم. فقط میدونم که خیلی خستهام، خسته تر از جسمم، روحمه...
ختم کلام..!
من یه جوون تو بهترین روزای زندگیمم...
که داره تو بدترین روزای زندگیش، زندگی میکنه...
امیدوارم پیر شدن آرومی داشته باشم...
(1401/11/5 , 23:38) | [#] |
**ısɐɟɐu ** خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
سقوط در اعماقِ عمیق ترین غم ها..!?
(1401/11/5 , 23:39) | [#] |
**ısɐɟɐu ** خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
خستهام؛ خستگیِ ناشی از خستگی..!?
(1401/11/5 , 23:53) | [#] |
**ısɐɟɐu ** خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
انگار غم تو کل وجودم تَه نشین شده
(1401/11/5 , 19:26) | [#] |
sogand مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙 |
برگشت بهم گفت:"اونقدر حرف نگفته دارم که دهن وا کنم کلمه ها باهم میپرن بیرون، اصن نمیفهمی چی میخوام بگم، اونقدر حرف نگفته دارم ک نمیدونم باید از کجا شروع کنم، این حرفای نگفته لعنتی دارن خرخرمو میجوئن، این حرفای لعنتی دارن روح منو میبلعن.
(1401/11/6 , 23:46) | [#] |
᪣??e?Δ?᪣ تُ یــــک نــفـرے امــا بے تــو جــهانــم خــالـیس |
مکان ارامش مهسا خراب کنیم