| (1402/8/20 , 07:22) | [#] |
| مآه |
کاش ادما وقتی غمگین میشن پناهیی هم داشته باشن
بی پناهیی سخته
سخت تر از اون حسرت داشتن آدمیه ک فقط تو ذهنت باهاش زندگی میکنی
بی پناهیی سخته
سخت تر از اون حسرت داشتن آدمیه ک فقط تو ذهنت باهاش زندگی میکنی
| (1402/8/20 , 10:31) | [#] |
| مآه |
دلم برای تو
تنگ شده است اما
نمیدانم چه کار کنم
مثل پرندهای لالم
که میخواهد آواز بخواند
و نمیتواند.
تنگ شده است اما
نمیدانم چه کار کنم
مثل پرندهای لالم
که میخواهد آواز بخواند
و نمیتواند.
| (1402/8/20 , 11:04) | [#] |
| مآه |
و در دلتنگی ما هیچ دستی دخیل نبود
و در دوری هزاران دست دخیل بود
سلام بر تو...
که تو را بسیار ندارم
و سلام بر من...
در هر آنچه از دست دادهام
و در دوری هزاران دست دخیل بود
سلام بر تو...
که تو را بسیار ندارم
و سلام بر من...
در هر آنچه از دست دادهام
| (1402/8/20 , 11:05) | [#] |
| مآه |
تَمامِ دلتنگى هايَم را بَرايش نوشته ام؛
خَط به خَط ،
روز به روز ،
ساعَت به ساعَت ،
امّا ميترسَم !
ميترسَم از اينكه بخوانَد
وَ با پوزخَندى از كنارَش رَد شوَد
ميترسَم از اينكه بخوانَد
وَ با يك 'مرسى'گُفتَن ،
تمامِ تَصوراتَم را خَراب كنَد
!ميترسَم از اينكه يك نفَر قبل از مَن ،
تمامِ اينها را برايَش گفته باشَد
شُجاعتَم تا همين حَد بود ؛
'بَرايَش نِوشتَن' مَن جراتِ ارسالَش را ندارَم
خَط به خَط ،
روز به روز ،
ساعَت به ساعَت ،
امّا ميترسَم !
ميترسَم از اينكه بخوانَد
وَ با پوزخَندى از كنارَش رَد شوَد
ميترسَم از اينكه بخوانَد
وَ با يك 'مرسى'گُفتَن ،
تمامِ تَصوراتَم را خَراب كنَد
!ميترسَم از اينكه يك نفَر قبل از مَن ،
تمامِ اينها را برايَش گفته باشَد
شُجاعتَم تا همين حَد بود ؛
'بَرايَش نِوشتَن' مَن جراتِ ارسالَش را ندارَم



خانه
در کل : 0 عضو / 66 مهمان