ظهر بخیر، مهمان ظهر

آخرین فعالیت

انجمن » مباحث آزاد و تفریحی » بحث های عمومی و سرگرمی
جستجو
  یه خاطره قشنگ که از بچه گی یادته بنویس
1 2 >>
(1400/4/29 , 18:39)[#]
 آگرین 
....
(1400/4/29 , 18:50)[#]
 roya 
ܩܠܭܘ ߊ‌ܨ ܢ̣ߊ‌ܚ݅ܓ ܭܘ ࡅ߳ܝ̇ߺܣߊ‌یܨ ܩیܥܼܝ̇ߺܭَܘ . . ?
یادم نیست
(1400/4/29 , 18:53)[#]
Rahil Rahil 
از هر طرف محاصره در عشقت
دوران مدرسه خیلی دوران خوبی بود مخصوصا برف بازیاش ی بار ی گوله برف بزرگ درست کردم کلاس سوم ابتدایی بودم اشتباهی خورد ب ناظممون چاقالو ی ساعت منو سرپا نگهداشت
(1400/5/11 , 10:08)[#]
 آگرین 
بچه گی همش قشنگ
(1400/5/11 , 10:22)[#]
تیدا تیدا 
ظهرای تابسون که همه خواب بودن سه چارتایی فرار میکردیم حوض و پر اب می کردیم شنا می کردیم بعدم میزدیم خیار چمبر و خربزه و هندونه می خوردیم پوستشو مینداختیم بیرون و بی سر و صدا بر میگشتیم دوش می گرفتیم و خودمونو به خواب میزدیم که دعوامون نکنن
یادش بخیر
(1400/5/11 , 15:00)[#]
♡ zari ♡ ♡ zari ♡ 
بخورش
تو بچگی هیچی اندازه جایزه هایی ک میگرفتم مزه نمیداد...از بچگیم فقط همونا یادمه
(1400/5/11 , 18:28)[#]
 آگرین 
تازه تلفن اومده بود روستا
عاشق زنگ زدن خونه عمم بودیم و فوت کردن تو تلفن
یادش بخیر وقتی مچمون باز شد چه جنجالی بپا شد
(1400/5/11 , 20:49)[#]
تیدا تیدا 
# آگرین (02.08.2021 / 13:58)
تازه تلفن اومده بود روستا
عاشق زنگ زدن خونه عمم بودیم و فوت کردن تو تلفن
یادش بخیر وقتی مچمون باز شد چه جنجالی بپا شد

(1400/6/14 , 11:40)[#]
 آگرین 
دلم واسه اون دستگاه تلفنایی که شماره گیرشون چرخون بود تنگ شده یادش بخیر
(1400/9/10 , 21:13)[#]
☆Sara☆ ☆Sara☆ 
𝒃𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒐𝒘𝒏 𝒉𝒆𝒓𝒐
خیلی بچه بودم
مامانم بیمارستان بود پیش مامان بزرگم بودم منم
نصف شب کلی گریه کردم ک چیپس میخوام
طفلک اونم پاشد خودش چیپس درست کنه برام. سیب زمینی حلقه کرد سرخ کنه کللللی هم نمک زده بود ?
شوووور بود انقد ک از شوری ب تلخی میزد ?
ولی چسبید
(1400/9/11 , 08:31)[#]
 آگرین 
خاطرات خییلی زیادن خخ
(1400/9/11 , 08:32)[#]
 آگرین 
☆Sara☆, نوووش خخ
(1400/9/26 , 16:30)[#]
 آگرین 
بچه گی سرشار از خاطرات قشنگه
حتی غم و ناراحتیاشم خاطره میشن
(1401/6/21 , 13:09)[#]
 ℕ?????? ? 
خدایا، قربون آسمون آبیت💙
ی خاطره از بچگیم هس ک بقیه برام تعریف کردن و خیلی دوسش دارم

اینه ک وقتی سه سالم بوده اثاث کشی داشتیم و من همچنان شیر میخوردم اون موقع بعد اون روز تا بعدازظهر کسی بمن غذا نداده اصن منو یادشون رفته بوده انگار??
بعد من انقدر صبور بودم ک صدام درنیومده دیکه بعد ازظهر چهاردست و پا میرم لباس مامانمو میکشم و میگم بشینه بعد لباسشو میزنم بالا و تا میتونم شیر میخورم?????

خیلی این حرکتمو دوس داشتم
(1401/6/21 , 13:15)[#]
?n̾a̾f̾a̾s̾i̾? ?n̾a̾f̾a̾s̾i̾? 
خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره.
ولی خودمونیمااا

تا 3 سال کسی شیر نمیده
(1401/6/21 , 13:18)[#]
?n̾a̾f̾a̾s̾i̾? ?n̾a̾f̾a̾s̾i̾? 
خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره.
کلاس اول بودم خیلی شیطون بیش از حدااا. ـ

معلممون همسایع خودمون بودن

زنگ دوم تا زده شد بچه ها همه ساکت بودن من رفتم پشت در کلاس ایستادم
تا معلم اومد تو کلاس در کلاسو بستم محکم خورد تو صورتش?

هنوزم ک هنوزه منو تو شهرمون ببینه بم میگع?
(1401/6/21 , 13:21)[#]
 ℕ?????? ? 
خدایا، قربون آسمون آبیت💙
?n̾a̾f̾a̾s̾i̾?, بخدا من میخوردم ب زور منو گرفتن از شیر
(1401/6/21 , 13:21)[#]
 ℕ?????? ? 
خدایا، قربون آسمون آبیت💙
?n̾a̾f̾a̾s̾i̾?, جـــــــر
(1401/6/21 , 13:57)[#]
?n̾a̾f̾a̾s̾i̾? ?n̾a̾f̾a̾s̾i̾? 
خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره.
خیلی اوضا خیته
(1401/6/31 , 18:08)[#]
♡Zahra♡ ♡Zahra♡ 
بخورش
چیزی یادم نمیاد فراموشی دارم
  در کل: 24
1 2 >>

فیلتر بر اساس نویسنده ی پست
دانلود تاپیک

رفتن به انجمن

New at the top
خانه
در کل : 0 عضو / 148 مهمان