(1400/1/23 , 11:07) | [#] |
pedram شخصی باش که میخوای تو زندگیت داشته باشی |
قصه شمع و پروانه.
پروانه : دوسم داری ؟
شمع : آره
پروانه : اینو می تونی به گل نشون بدی ؟
شمع : ( سکوت می کند )
پروانه : پس دوسم نداری
شمع : ( بازم سکوت می کند )
پروانه : پس چرا منو عاشق خودت کردی ؟
شمع : تو عاشق کی شدی ؟
پروانه : خب معلومه عاشق تو
شمع : ( خودش را خاموش می کند )
پروانه : چی شد ؟ چرا خاموش شدی ؟
شمع : تموم شدم
پروانه : خب این یعنی چی ؟
شمع : نمی دونم
پروانه : حالا من توی تاریکی چطوری پرواز کنم ؟
شمع : ( سکوت می کند )
پروانه : اهای با توام
شمع : ( باز هم سکوت می کند )
پروانه : تو هم که تموم شدی ( پرواز می کند و می رود )
شمع : اون عاشق من نبود.
این دیالوگ با توجه به رابطه شمع و پروانه نوشته شده
گفتگوی معشوق و عاشق که در آخر متوجه می شویم پروانه عاشق نور شمع هستش نه عاشق پارافین شمع
و شمع با ایجاد نور تبدیل به معشوقه می شود ولاغیر
نتیجه می گیریم روشنایی به شمع همان روح با انسان است
ما باید عاشق روح انسان ها شویم نه عاشق جسم آنها
ویرایش شد pedram (1400/1/23 , 11:08) [1]
پروانه : دوسم داری ؟
شمع : آره
پروانه : اینو می تونی به گل نشون بدی ؟
شمع : ( سکوت می کند )
پروانه : پس دوسم نداری
شمع : ( بازم سکوت می کند )
پروانه : پس چرا منو عاشق خودت کردی ؟
شمع : تو عاشق کی شدی ؟
پروانه : خب معلومه عاشق تو
شمع : ( خودش را خاموش می کند )
پروانه : چی شد ؟ چرا خاموش شدی ؟
شمع : تموم شدم
پروانه : خب این یعنی چی ؟
شمع : نمی دونم
پروانه : حالا من توی تاریکی چطوری پرواز کنم ؟
شمع : ( سکوت می کند )
پروانه : اهای با توام
شمع : ( باز هم سکوت می کند )
پروانه : تو هم که تموم شدی ( پرواز می کند و می رود )
شمع : اون عاشق من نبود.
این دیالوگ با توجه به رابطه شمع و پروانه نوشته شده
گفتگوی معشوق و عاشق که در آخر متوجه می شویم پروانه عاشق نور شمع هستش نه عاشق پارافین شمع
و شمع با ایجاد نور تبدیل به معشوقه می شود ولاغیر
نتیجه می گیریم روشنایی به شمع همان روح با انسان است
ما باید عاشق روح انسان ها شویم نه عاشق جسم آنها
ویرایش شد pedram (1400/1/23 , 11:08) [1]