تاپیک: ❤ ΡAイOGみ ❤
FAZi [#] (1399/7/11 , 22:02) |
فقط یک بار حس کردم یک نفر درکم کرد...
تازه با ربهکا به هم زده بودم و حالم خیلی بد بود.
توی کافه نشسته بودم که دختر پیشخدمت به من گفت چقدر بههمریختهام...
ماجرای دعوا با ربهکا و جدا شدنمان را برایش تعریف کردم.
و او در جواب به من نگفت همه درد دارند،
نگفت باید شرمنده باشم که چنین چیزی اذیتم میکند،
نگفت جنبهی مثبت زندگی را ببین،
نگفت که تقصیر خودم است،
بحث مارکوس، نقاش فلج سر کوچهی آگوستین را پیش نکشید،
فقط چهرهاش را در هم کشید و گفت: «آخ...»
همین.
انگار خوب میفهمید که همین درد ساده و پیشپاافتاده چقدر دارد آزارم میدهد...
تنها باری که حس کردم کسی درکم کرد، همان یک بار بود.
همان یک بار...
? ژاک پریم
? شب بخیر آقای رئیسجمهور
تازه با ربهکا به هم زده بودم و حالم خیلی بد بود.
توی کافه نشسته بودم که دختر پیشخدمت به من گفت چقدر بههمریختهام...
ماجرای دعوا با ربهکا و جدا شدنمان را برایش تعریف کردم.
و او در جواب به من نگفت همه درد دارند،
نگفت باید شرمنده باشم که چنین چیزی اذیتم میکند،
نگفت جنبهی مثبت زندگی را ببین،
نگفت که تقصیر خودم است،
بحث مارکوس، نقاش فلج سر کوچهی آگوستین را پیش نکشید،
فقط چهرهاش را در هم کشید و گفت: «آخ...»
همین.
انگار خوب میفهمید که همین درد ساده و پیشپاافتاده چقدر دارد آزارم میدهد...
تنها باری که حس کردم کسی درکم کرد، همان یک بار بود.
همان یک بار...
? ژاک پریم
? شب بخیر آقای رئیسجمهور