تاپیک: کلبه ی تنهایی های آگرین
آگرین [#] (1399/6/20 , 12:30) |
در ادبیات جهان همیشه شخصیت هایی خلق شده اند که نخواسته اند مثل سایرین زندگی معمولی داشته باشند و تصمیم جدی گرفته اند که سطح بالاتری از هستی را نسبت به هم دوره ایهایشان تجربه و زندگی کنند.
اشخاصی که توسط صمد بهرنگی خلق شده اند نیز عمدتاً با نگاهی نمادین از جمله همین افراد هستند.
یکی از کتاب هایی که از زمان نوشتنش تا کنون که بیش از پنجاه سال از اولین چاپش می گذرد، خوانندگان زیادی دارد و باعث ایجاد نقد و تفسیر های مختلفی هم در مورد برداشت از این کتاب شده است، ماهی سیاه کوچولو نام دارد.
در این لحظه تا جایی که ذهنم یاری می کند می توانم سه شخصیت از نوع قهرمان ماهی سیاه کوچولو که شباهت های زیادی نیز به همدیگر دارند را نام ببرم:
یکی جاناتان مرغ دریایی نوشته ریچارد باخ است که قهرمان کتاب یعنی جاناتان ابداً دلش نمی خواهد مثل سایر مرغابی ها فقط در بین گل و لای زندگی محدودی داشته باشد، تشکیل خانواده دهد، شکار کند و روزی هم مثل دیگران بمیرد بدون این که کار خاصی انجام داده باشد.
دومی بنفشه ای است که در یکی از داستان های کتاب حمام روح نوشته جبران خلیل جبران حضور دارد که از کوتاه قد بودن و این که مجبور است تقریباً همیشه به زمین چسبیده باشد بسیار شاکیست و آرزو دارد مانند گل های سرخ، قدی بلند داشته باشد تا جهان را از چشم آن ها ببیند و در این راستا، ماجراهایی را تجربه می کند.
سومی هم داستان «ماهی سیاه کوچولو» اثر صمد بهرنگی است که در حقیقت داستان همه آنهایی است که به دنبال آرمانشهر خود و برای رسیدن به آن از چیزی نترسیدند و دست به مبارزه زدند تا از جویبارها و رودخانهها بگذرند و به دریا برسند.
این که چنین اتفاقی در دنیای ادبیات بیفتد و نویسندگان یا شاعران بدون اطلاع یکدیگر موضوع واحدی را به شکل تقریباً یکسانی در آثارشان بیاورند توارد نام دارد که می تواند در نوع خودش از زیباترین رخداد های ادبی باشد.
به هر صورت کتاب ماهی سیاه کوچولو از جمله داستان هایی است که به هیچ وجه نمی توان گروه سنی خاصی را -علی رغم اکثر نوشته های صمد بهرنگی که مخاطبشان کودکان هستند- به عنوان گروه هدف آن نام برد.
این کتاب، داستانی است برای تمامی افراد در هر سن و سالی و فارغ از هر مرام یا مسلکی که دارند.
مهم ترین پیام قهرمان داستان نیز در این جمله وجود دارد که می گوید:
«مرگ خیلی آسان میتواند الان به سراغ من بیاید؛ اما من تا میتوانم زندگی کنم نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یکوقت ناچار با مرگ روبهرو شدم که میشوم، مهم نیست. مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری بر زندگی دیگران داشته باشد...ريا,.
ایام بکام
اشخاصی که توسط صمد بهرنگی خلق شده اند نیز عمدتاً با نگاهی نمادین از جمله همین افراد هستند.
یکی از کتاب هایی که از زمان نوشتنش تا کنون که بیش از پنجاه سال از اولین چاپش می گذرد، خوانندگان زیادی دارد و باعث ایجاد نقد و تفسیر های مختلفی هم در مورد برداشت از این کتاب شده است، ماهی سیاه کوچولو نام دارد.
در این لحظه تا جایی که ذهنم یاری می کند می توانم سه شخصیت از نوع قهرمان ماهی سیاه کوچولو که شباهت های زیادی نیز به همدیگر دارند را نام ببرم:
یکی جاناتان مرغ دریایی نوشته ریچارد باخ است که قهرمان کتاب یعنی جاناتان ابداً دلش نمی خواهد مثل سایر مرغابی ها فقط در بین گل و لای زندگی محدودی داشته باشد، تشکیل خانواده دهد، شکار کند و روزی هم مثل دیگران بمیرد بدون این که کار خاصی انجام داده باشد.
دومی بنفشه ای است که در یکی از داستان های کتاب حمام روح نوشته جبران خلیل جبران حضور دارد که از کوتاه قد بودن و این که مجبور است تقریباً همیشه به زمین چسبیده باشد بسیار شاکیست و آرزو دارد مانند گل های سرخ، قدی بلند داشته باشد تا جهان را از چشم آن ها ببیند و در این راستا، ماجراهایی را تجربه می کند.
سومی هم داستان «ماهی سیاه کوچولو» اثر صمد بهرنگی است که در حقیقت داستان همه آنهایی است که به دنبال آرمانشهر خود و برای رسیدن به آن از چیزی نترسیدند و دست به مبارزه زدند تا از جویبارها و رودخانهها بگذرند و به دریا برسند.
این که چنین اتفاقی در دنیای ادبیات بیفتد و نویسندگان یا شاعران بدون اطلاع یکدیگر موضوع واحدی را به شکل تقریباً یکسانی در آثارشان بیاورند توارد نام دارد که می تواند در نوع خودش از زیباترین رخداد های ادبی باشد.
به هر صورت کتاب ماهی سیاه کوچولو از جمله داستان هایی است که به هیچ وجه نمی توان گروه سنی خاصی را -علی رغم اکثر نوشته های صمد بهرنگی که مخاطبشان کودکان هستند- به عنوان گروه هدف آن نام برد.
این کتاب، داستانی است برای تمامی افراد در هر سن و سالی و فارغ از هر مرام یا مسلکی که دارند.
مهم ترین پیام قهرمان داستان نیز در این جمله وجود دارد که می گوید:
«مرگ خیلی آسان میتواند الان به سراغ من بیاید؛ اما من تا میتوانم زندگی کنم نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یکوقت ناچار با مرگ روبهرو شدم که میشوم، مهم نیست. مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری بر زندگی دیگران داشته باشد...ريا,.
ایام بکام