یکی بود یکی نبود
تو یه شهر زیبا یه دختر بود به اسم الهه که خوشگل و باهوش و خلاصه همه چی تموم بود
این دختر چن تا دشمن داشت که چشم نداشتن پیشرفت اونو ببینن
اسم یکیشون جواد بود یکیشون علیرضا
اینا برای اذیت کردن دختر خوشگل قصه مون از هیچ کاری دریغ نمیکردن ولی نمیدونستن ذهی خیال باطل