تاپیک: کلبه ی تنهایی های آگرین
آگرین [#] (1399/3/14 , 10:29) |
یکی از عواملی که نقش بسیار مؤثری در ترغیب مخاطب به خواندن کتابهای غیرفارسی، ایفا میکند، بیگمان ترجمهی عالی آنهاست؛ اما متأسفانه در چند روز اخیر که توانستهام چند کتاب خارجی را بخوانم، به اندازهای با ترجمههای الکی و از روی کمسوادی و حتی بیسوادی مترجم، مواجه شدهام که به شدت از خواندن چنین کتابهایی پشیمان شدم.
قبول دارید که مطالعهی کتابی که ترجمهی بدی داشتهباشد، علاوه بر اینکه لذت چندانی در پی ندارد، در بیشتر موارد به ایجاد انگیزه برای نخواندن هم کمک شایانی میکند؛ البته من هم پیشاپیش اعتراض احتمالی شما را با جان و دل پذیرا هستم که ایجاد انگیزه و کمک شایان کردن معمولاً در موارد مثبت، کاربرد دارند؛ اما چه اشکالی دارد یک بار هم بین این همه مترجم سطحینگر که هر واژهای را بدون توجه به جایگاه مناسبش در متن قرار میدهند، من هم کمی هنجارشکنی کنم.
اجازه دهید چند نمونه از ترجمههای بدی را که گفتم خدمتتان عرض کنم؛ خواستم بنویسم با این امید که از تکرار چنین اشتباهاتی پرهیز شود که با تأسف بسیار آگاهم که در اوضاع کنونی سطح مطالعه در جامعه، نباید حتی به تحقق چنین آرزو و امیدی هم دلبسته شویم؛ به همین خاطر هم، این نوشته را صرفاً درد دلی به حساب آورید و بس؛ باز هم فقط به جهت یادآوری عرض میکنم که درد دل درست است و نه درد و دل؛ اما باید این نکته را هم در نظر داشتهباشیم که زبان همآن است که کاربرانش به کار میبرند و اصلا هم شکل یکتا و پایداری ندارد. زمانی «اندیشه» معنای ترس و نگرانی داشته و حالا معنای فکر دارد. پدربزرگ من «حال گرفتن» را به معنای احوال پرسیدن به کار میبـُرد و من به معنایی شبیه کـِنـِف کردن به کارش میبرم. هماین است که وقتی کسی میپرسد فلان واژه، عبارت یا جمله از نظر زبانی درست است یا نه، تنها جوابی که میتوانم بدهمش این است که در زبان درست و غلط نداریم. یا آن واژه، عبارت یا جمله کاری را که میخواهی میکند یا نمیکند. اگر میکند به خواستهات رسیدهای، اگر نه، دنبال بهترش بگرد. دیدهام گاه یقهی کسی را میگیرند که چرا میگویی یا مینویسی «درد و دل»، درستش «درد دل» است. گفتم که درست و غلط چندآن معنایی ندارد. اما یادمان باشد که در فارسی – مخصوصا فارسی قدیمیتر از الان – فعلهای مرکبی با «کردن» هست که در آنها «کردن» معنای گفتن میدهد. مثلا «حکایت کردن». با این قیاس «درد دل کردن» یعنی گفتن درد دل؛ یا در واقع غمگساری. اما «درد و دل کردن» چندآن معنایی ندارد. انگار به هماین معنای غمگساری هم به کارش میبرند. پس اگر برای کسی فرق دیگری ندارد – مثلا از شکل خاص آوایی «درد و دل» خوشش نمیآید – اگر بنویسد «درد دل» هم خودش را از یقهبگیریهای دوستان ادبیاتخوانده رها میکند و هم شیرینتر نوشته است.
از بحث اصلی دور نشویم؛ تمام اینها دلیلی بر آن نمیشود که هر کس به این بهانه هر واژهای را که دلش خواست در هر کاربردی که مایل بود، بدون توجه به دستور زبان استفاده کند.
مثالهایی از ترجمهی بد در کتابهایی که به تازگی خواندهام:
در جایی از کتاب ۱۹۸۴ نوشتهی جورج اورول خواندهام که: «او همیشه سخنهای نامربوط میزد» حالا اگر در دیاری که مترجم زندگی میکرده سخنها را به جای حرفها میزنند، کاش این طرز استفاده را برای خودشان نگه دارند!
در جایی از کتاب یادداشتهای زیرزمینی نوشتهی فئودور داستایفسکی -که با عرض شرمندگی بسیار که باز هم به بحث کاربرد صحیح اسامی و واژگان بازمیگردیم، مترجمان مختلف نام این نویسنده را به اشکال متفاوتی در فارسی نوشتهاند: «داستایوفسکی»، «داستایِفسکی» و «داستایِوسکی» که مورد دوم، تلفظ صحیح نام اوست. خشایار دیهیمی در ترجمهٔ زندگینامهٔ داستایِفسکی نوشتهٔ ادوارد هلت کار نام او را به شکل «داستایِفسکی» آوردهاست- میخوانیم که: «نگاهش را به صورتم چسباند و با ناشکیبایی منتظر ماند» که اگر نگاه قابلیت چسبیدن و چسباندهشدن دارد، تتا جایی که من خبر دارم و شنیده ام نگاه، قادر نیست به جایی بچسبد؛ اگر هم گفتهشود مترجم قصد داشته از مجاز با علاقهی آلیه یا محلیه، بهره گیرد که تا جایی که دانش اندک من اجازه میدهد چنین مجازی هم در زبان فارسی در شکلی که مترجم کتاب آوردهاست، کاربرد خاصی ندارد.
به دلیل طولانی شدن مطلب، بقیهی مثالها را در نوشتهی دیگری خواهیم آورد اما در مورد تلفظ صحیح نام نویسندگان غیرایرانی، دلیل اینکه به اشکال مختلفی به کار بردهمیشوند مترجمها هستند که هر کدام بنا به علتی خاص، تلفظ ویژهای را انتخاب کردهاند؛ مثلاً در مورد خانم الیف شافاک که کتاب ملت عشق او این اواخر، بین ما ایرانیها خیلی گل کردهاست؛ بر اساس زبان ترکی استانبولی اِلیف شافاک، صحیح است نه اِلیف شفق و شَفَک و هر چیز دیگر؛ درست است که معنای شافاک در ترکی استانبولی همان شفق عربیست؛ ولی ترکهای ترکیه به شکل شافاک به کارش میبرند و چهقدر خوب است که مترجمها قبل از استفاده از اسامی خارجی به تلفظ درست آن در زبان مبدأ توجه کنند و در اولین کاربردها هم با اعرابگذاری، شیوهی تلفظ صحیحش را به مخاطبان بیاموزند تا علاوه بر اینکه از اشتباهات بعدی جلوگیری شود، شکل اصلی و درست آن نامها هم بین خوانندگان کتابهایشان جا بیفتد.
این روزها جای مترجمین کارکشتهای همچون ابوالحسن نجفی، نجف دریابندری و محمد قاضی حسابی بینمان خالیست.
نویسنده گان فرزانه کریمپور شیرین وکیلی
قبول دارید که مطالعهی کتابی که ترجمهی بدی داشتهباشد، علاوه بر اینکه لذت چندانی در پی ندارد، در بیشتر موارد به ایجاد انگیزه برای نخواندن هم کمک شایانی میکند؛ البته من هم پیشاپیش اعتراض احتمالی شما را با جان و دل پذیرا هستم که ایجاد انگیزه و کمک شایان کردن معمولاً در موارد مثبت، کاربرد دارند؛ اما چه اشکالی دارد یک بار هم بین این همه مترجم سطحینگر که هر واژهای را بدون توجه به جایگاه مناسبش در متن قرار میدهند، من هم کمی هنجارشکنی کنم.
اجازه دهید چند نمونه از ترجمههای بدی را که گفتم خدمتتان عرض کنم؛ خواستم بنویسم با این امید که از تکرار چنین اشتباهاتی پرهیز شود که با تأسف بسیار آگاهم که در اوضاع کنونی سطح مطالعه در جامعه، نباید حتی به تحقق چنین آرزو و امیدی هم دلبسته شویم؛ به همین خاطر هم، این نوشته را صرفاً درد دلی به حساب آورید و بس؛ باز هم فقط به جهت یادآوری عرض میکنم که درد دل درست است و نه درد و دل؛ اما باید این نکته را هم در نظر داشتهباشیم که زبان همآن است که کاربرانش به کار میبرند و اصلا هم شکل یکتا و پایداری ندارد. زمانی «اندیشه» معنای ترس و نگرانی داشته و حالا معنای فکر دارد. پدربزرگ من «حال گرفتن» را به معنای احوال پرسیدن به کار میبـُرد و من به معنایی شبیه کـِنـِف کردن به کارش میبرم. هماین است که وقتی کسی میپرسد فلان واژه، عبارت یا جمله از نظر زبانی درست است یا نه، تنها جوابی که میتوانم بدهمش این است که در زبان درست و غلط نداریم. یا آن واژه، عبارت یا جمله کاری را که میخواهی میکند یا نمیکند. اگر میکند به خواستهات رسیدهای، اگر نه، دنبال بهترش بگرد. دیدهام گاه یقهی کسی را میگیرند که چرا میگویی یا مینویسی «درد و دل»، درستش «درد دل» است. گفتم که درست و غلط چندآن معنایی ندارد. اما یادمان باشد که در فارسی – مخصوصا فارسی قدیمیتر از الان – فعلهای مرکبی با «کردن» هست که در آنها «کردن» معنای گفتن میدهد. مثلا «حکایت کردن». با این قیاس «درد دل کردن» یعنی گفتن درد دل؛ یا در واقع غمگساری. اما «درد و دل کردن» چندآن معنایی ندارد. انگار به هماین معنای غمگساری هم به کارش میبرند. پس اگر برای کسی فرق دیگری ندارد – مثلا از شکل خاص آوایی «درد و دل» خوشش نمیآید – اگر بنویسد «درد دل» هم خودش را از یقهبگیریهای دوستان ادبیاتخوانده رها میکند و هم شیرینتر نوشته است.
از بحث اصلی دور نشویم؛ تمام اینها دلیلی بر آن نمیشود که هر کس به این بهانه هر واژهای را که دلش خواست در هر کاربردی که مایل بود، بدون توجه به دستور زبان استفاده کند.
مثالهایی از ترجمهی بد در کتابهایی که به تازگی خواندهام:
در جایی از کتاب ۱۹۸۴ نوشتهی جورج اورول خواندهام که: «او همیشه سخنهای نامربوط میزد» حالا اگر در دیاری که مترجم زندگی میکرده سخنها را به جای حرفها میزنند، کاش این طرز استفاده را برای خودشان نگه دارند!
در جایی از کتاب یادداشتهای زیرزمینی نوشتهی فئودور داستایفسکی -که با عرض شرمندگی بسیار که باز هم به بحث کاربرد صحیح اسامی و واژگان بازمیگردیم، مترجمان مختلف نام این نویسنده را به اشکال متفاوتی در فارسی نوشتهاند: «داستایوفسکی»، «داستایِفسکی» و «داستایِوسکی» که مورد دوم، تلفظ صحیح نام اوست. خشایار دیهیمی در ترجمهٔ زندگینامهٔ داستایِفسکی نوشتهٔ ادوارد هلت کار نام او را به شکل «داستایِفسکی» آوردهاست- میخوانیم که: «نگاهش را به صورتم چسباند و با ناشکیبایی منتظر ماند» که اگر نگاه قابلیت چسبیدن و چسباندهشدن دارد، تتا جایی که من خبر دارم و شنیده ام نگاه، قادر نیست به جایی بچسبد؛ اگر هم گفتهشود مترجم قصد داشته از مجاز با علاقهی آلیه یا محلیه، بهره گیرد که تا جایی که دانش اندک من اجازه میدهد چنین مجازی هم در زبان فارسی در شکلی که مترجم کتاب آوردهاست، کاربرد خاصی ندارد.
به دلیل طولانی شدن مطلب، بقیهی مثالها را در نوشتهی دیگری خواهیم آورد اما در مورد تلفظ صحیح نام نویسندگان غیرایرانی، دلیل اینکه به اشکال مختلفی به کار بردهمیشوند مترجمها هستند که هر کدام بنا به علتی خاص، تلفظ ویژهای را انتخاب کردهاند؛ مثلاً در مورد خانم الیف شافاک که کتاب ملت عشق او این اواخر، بین ما ایرانیها خیلی گل کردهاست؛ بر اساس زبان ترکی استانبولی اِلیف شافاک، صحیح است نه اِلیف شفق و شَفَک و هر چیز دیگر؛ درست است که معنای شافاک در ترکی استانبولی همان شفق عربیست؛ ولی ترکهای ترکیه به شکل شافاک به کارش میبرند و چهقدر خوب است که مترجمها قبل از استفاده از اسامی خارجی به تلفظ درست آن در زبان مبدأ توجه کنند و در اولین کاربردها هم با اعرابگذاری، شیوهی تلفظ صحیحش را به مخاطبان بیاموزند تا علاوه بر اینکه از اشتباهات بعدی جلوگیری شود، شکل اصلی و درست آن نامها هم بین خوانندگان کتابهایشان جا بیفتد.
این روزها جای مترجمین کارکشتهای همچون ابوالحسن نجفی، نجف دریابندری و محمد قاضی حسابی بینمان خالیست.
نویسنده گان فرزانه کریمپور شیرین وکیلی