تاپیک: ☆☆دلنوشته☆☆
FAZi [#] (1399/3/13 , 22:38) |
یه زخم داشتم،بنظرم خیلی دردناک میومد..
اذیتم میکرد..
اصلا دلم نمیومد بِکنمش!
میدونی چرا،چون حس میکردم اگه بکنمش زخمش بدتر میشه،حتی ممکنه تازه بشه
بالاخره تصمیم گرفتم بیخیال شم و از شر اون زخم مضحک خلاص شم
با هر تلاشی شد کندمش!
میدونی،یکم سوزش داشت موقع خلاص شدن ولی بعدش خیلی خوب بود،آخه اذیتم نمیکرد
بعدها به این مسئله یه جور دیگه ام نگا کردم..
بعضی آدمها هستند ،فقط اذیتمون میکنن،و ما باید این آدمارو دور بریزیم!
اولاش فکر میکنیم که اگه نباشند چقد زندگی سخت میشه
ولی اگه همت کنیم و اونارو تمومشون کنیم برای خودمون،مطمعنن یه زندگی راحت و بدون دردسر خواهیم داشت!
اذیتم میکرد..
اصلا دلم نمیومد بِکنمش!
میدونی چرا،چون حس میکردم اگه بکنمش زخمش بدتر میشه،حتی ممکنه تازه بشه
بالاخره تصمیم گرفتم بیخیال شم و از شر اون زخم مضحک خلاص شم
با هر تلاشی شد کندمش!
میدونی،یکم سوزش داشت موقع خلاص شدن ولی بعدش خیلی خوب بود،آخه اذیتم نمیکرد
بعدها به این مسئله یه جور دیگه ام نگا کردم..
بعضی آدمها هستند ،فقط اذیتمون میکنن،و ما باید این آدمارو دور بریزیم!
اولاش فکر میکنیم که اگه نباشند چقد زندگی سخت میشه
ولی اگه همت کنیم و اونارو تمومشون کنیم برای خودمون،مطمعنن یه زندگی راحت و بدون دردسر خواهیم داشت!