به تو دل ندهم به که دل بدهم؛ چه کنم که چنین دلتنگم؟
نه کنار توام نه قرار توام نه برای خودم میجنگم…
آه از این بی خوابی از عمری بی تابی؛ این بوده تقدیرم
روزی از فرداها شاید در رویاها دستت را میگیرم
دستم را بگیر چشمت را ببند؛ با من گریه کن همراهم بخند
عمر رفته را رها کن تو فقط مرا صدا کن…