تاپیک: متن و مقالات طنز
AlirezaM (SV!) [#] (1399/1/30 , 20:00) 《Admin》 |
طنزک "چهار بیکار متخصص!"
عصر یک روز گرم تابستانی چهار نفر آدم بیکار که با هم دوست هستند ،در قهوه خانه ای قدیمی، سر یک میز نشسته اند.قهوه خانه کثیف و پر از مگس است.
یک مگس روی بینی اولی می نشیند.او می خواهد مگس را بکشد،نمی تواند ولی خطاب به دوستانش می گوید:
- می دونستید من تو مگس کشتن استادم؟
دومی:اگر استاد بودی همون دفعه اول که رو صورتت نشسته بود کشته بودیش!
اولی:آخه دیر تصمیم گرفتم بکشمش،واسه همین در رفت!
سپس بی حرکت منتظر می نشیند تا همان مگس دوباره روی صورتش بنشید و این بار با یک حرکت سریع کف دو دستش را محکم به هم می چسباند و بعد دست هایش را روی میز باز می کند و پیکر له شده مگس را می اندازد و می گوید:
- دیدید؟!
دومی:به این می گی تخصص؟حالا اینجا رو داشته باش.
او بی حرکت می نشیند تا مگسی نزدیکش شود و هنوز مگس روی او فرود نیامده با حرکت سریع یک دست و جمع کردن انگشتان آن،مگس را می گیرد و جسد بی جان او را روی میز می اندازد و می گوید:
- مگسو هنوز بهت نزدیک نشده،باید بکشیش،اونم با یه دست!حالا شما بگید کدوممون متخصص تریم؟
سومی خطاب به دومی:تو هم این قدرها که فکر می کنی تخصص نداری.حالا منو نگاه کن تا یاد بگیری تخصص یعنی چی؟
او صبر می کند تا مگسی روی میز می نشیند و سپس انگشت یکی از دستانش را آرام آرام به روی میز می خزاند و وقتی خیلی به مگس نزدیک می شود،آن را به سرعت زیاد روی مگس می زند و می گوید:
- مگس رو هنوز پرواز نکرده باید بکشیش،اونم با یه انگشت!حالا دیدید کی تو مگس کشتن متخصصه؟
چهارمی خطاب به بقیه:به اینا می گید تخصص،حالا نگاه کنید تا تخصص رو بهتون نشون بدم!
او نیز صبر می کند تا مگسی روی میز می نشیند و بعد دوتا از انگشتان یک دستش را آرام آرام به مگس نزدیک می کند و طوری که اصلاً مگس متوجه نشود و با مهارتی خاص که معلوم می شود ناشی از سالها تمرین است،یکی از پاهای عقب مگس را و سپس خودش را می گیرد و می گوید:
- تخصص این نیس که خیلی سریع مگس رو بکشی.چه با دو دست ،چه با یه دست، چه با یه انگشت.تخصص اینه که بتونی مگس رو زنده بگیریش و هر جور که خواستی بکشیش!
سپس بال های مگس را جدا می کند و آن را روی میز می اندازد تا چند دقیقه ای دور خود بچرخد و بعد با یک فندک...!
عصر یک روز گرم تابستانی چهار نفر آدم بیکار که با هم دوست هستند ،در قهوه خانه ای قدیمی، سر یک میز نشسته اند.قهوه خانه کثیف و پر از مگس است.
یک مگس روی بینی اولی می نشیند.او می خواهد مگس را بکشد،نمی تواند ولی خطاب به دوستانش می گوید:
- می دونستید من تو مگس کشتن استادم؟
دومی:اگر استاد بودی همون دفعه اول که رو صورتت نشسته بود کشته بودیش!
اولی:آخه دیر تصمیم گرفتم بکشمش،واسه همین در رفت!
سپس بی حرکت منتظر می نشیند تا همان مگس دوباره روی صورتش بنشید و این بار با یک حرکت سریع کف دو دستش را محکم به هم می چسباند و بعد دست هایش را روی میز باز می کند و پیکر له شده مگس را می اندازد و می گوید:
- دیدید؟!
دومی:به این می گی تخصص؟حالا اینجا رو داشته باش.
او بی حرکت می نشیند تا مگسی نزدیکش شود و هنوز مگس روی او فرود نیامده با حرکت سریع یک دست و جمع کردن انگشتان آن،مگس را می گیرد و جسد بی جان او را روی میز می اندازد و می گوید:
- مگسو هنوز بهت نزدیک نشده،باید بکشیش،اونم با یه دست!حالا شما بگید کدوممون متخصص تریم؟
سومی خطاب به دومی:تو هم این قدرها که فکر می کنی تخصص نداری.حالا منو نگاه کن تا یاد بگیری تخصص یعنی چی؟
او صبر می کند تا مگسی روی میز می نشیند و سپس انگشت یکی از دستانش را آرام آرام به روی میز می خزاند و وقتی خیلی به مگس نزدیک می شود،آن را به سرعت زیاد روی مگس می زند و می گوید:
- مگس رو هنوز پرواز نکرده باید بکشیش،اونم با یه انگشت!حالا دیدید کی تو مگس کشتن متخصصه؟
چهارمی خطاب به بقیه:به اینا می گید تخصص،حالا نگاه کنید تا تخصص رو بهتون نشون بدم!
او نیز صبر می کند تا مگسی روی میز می نشیند و بعد دوتا از انگشتان یک دستش را آرام آرام به مگس نزدیک می کند و طوری که اصلاً مگس متوجه نشود و با مهارتی خاص که معلوم می شود ناشی از سالها تمرین است،یکی از پاهای عقب مگس را و سپس خودش را می گیرد و می گوید:
- تخصص این نیس که خیلی سریع مگس رو بکشی.چه با دو دست ،چه با یه دست، چه با یه انگشت.تخصص اینه که بتونی مگس رو زنده بگیریش و هر جور که خواستی بکشیش!
سپس بال های مگس را جدا می کند و آن را روی میز می اندازد تا چند دقیقه ای دور خود بچرخد و بعد با یک فندک...!