تاپیک: کلبه ی تنهایی های آگرین
آگرین [#] (1398/12/28 , 19:15) |
این روزا که عشق و محبت بدجوری بین انسان ها کم شده یاد سریال مدار صفر درجه از حسن فتحی افتادم
که فارغ از تمام نقدهایی که میتوان بهش وارد کرد بالاخره به اعتقاد من به طرز زیبایی توانست از مفهوم عشق و عاشق شدن با تموم تفاوت های فردی و فرهنگی که بین دو نفر میتونه وجود داشته باشه حرف زد
تو قسمتی از سریال که سرگرد فتاحی بعد از خودکشی زینت الملوک جهانبانی که سر قبر اون ایستاده و نامه ی زینت رو میخونه اومده
سرو دلخسته ی من!
افسانه ها زیبا هستن زیرا واقعیت ندارند!
واقعیت زیبا نیست!
و تنها کسانی همیشه ازآن ما خواهند بود !
که برای همیشه از دست داده ایم!
و سهم من از عشق تو . تنها رویای آرامبخش و گرمی است که با خود به سردی گور میبرم!
تا از غارت این زمانه ی پر دسیسه و پلشت برای همیشه محفوظش بدارم
عزیزِ دلشکسته ی من!!!
تو میتوانی گردش ماه را تکذیب کنی!
میتوانی نور خورشید را تکذیب کنی
اما عشق مرا هرگز تکذیب مکن
در جهانی دگر و در آن سوی ابدیت
به انتظارت خواهم نشست!
و تنها چیزی که از تو میخواهم
که با باد و باران دوباره آشتی کنی!
زیرا با هر بارانی که از این پس ببارد
من به دیدار تو خواهم آمد!
و با وزش هر نسیمی به نوازشت خواهم پرداخت
که فارغ از تمام نقدهایی که میتوان بهش وارد کرد بالاخره به اعتقاد من به طرز زیبایی توانست از مفهوم عشق و عاشق شدن با تموم تفاوت های فردی و فرهنگی که بین دو نفر میتونه وجود داشته باشه حرف زد
تو قسمتی از سریال که سرگرد فتاحی بعد از خودکشی زینت الملوک جهانبانی که سر قبر اون ایستاده و نامه ی زینت رو میخونه اومده
سرو دلخسته ی من!
افسانه ها زیبا هستن زیرا واقعیت ندارند!
واقعیت زیبا نیست!
و تنها کسانی همیشه ازآن ما خواهند بود !
که برای همیشه از دست داده ایم!
و سهم من از عشق تو . تنها رویای آرامبخش و گرمی است که با خود به سردی گور میبرم!
تا از غارت این زمانه ی پر دسیسه و پلشت برای همیشه محفوظش بدارم
عزیزِ دلشکسته ی من!!!
تو میتوانی گردش ماه را تکذیب کنی!
میتوانی نور خورشید را تکذیب کنی
اما عشق مرا هرگز تکذیب مکن
در جهانی دگر و در آن سوی ابدیت
به انتظارت خواهم نشست!
و تنها چیزی که از تو میخواهم
که با باد و باران دوباره آشتی کنی!
زیرا با هر بارانی که از این پس ببارد
من به دیدار تو خواهم آمد!
و با وزش هر نسیمی به نوازشت خواهم پرداخت