تاپیک: کلبه ی تنهایی های آگرین
آگرین [#] (1398/12/25 , 19:25) |
فردا یا پس فردا مهدی مرخص میشه و این خبر خیلی خوبیه برام
و در کنارش حال علی بدجور نگرانم کرده و خوشی اون خبرو برام تلخ کرده
باید یه جوری برسونمش دکتر کرمانشاه ولی بشدت نگرانم که اتفاقی بیافته و مریضیشو دو چندان کنه ولی بنظرم چاره ای نیست و باید بسپارم به خدا و فردا بزنم به دل جاده و برم پیش دکتری که بهم از بیمارستان نامه دادن
هم برای اینکه اگه وسط راه کسی بهمون گیر داد نشون بدم هم به دکتره که همون لحظه بهش نوبت بدن
امروز و دیشب خیلی عکس و آزمایش گرفتن ازش دکتر میگفت چیزی نیست و بچست و طبیعیه
ولی من گفتم برای خیال راحتی یه دکتر معرفی کنید کرمانشاه و اون معرفی کرد و خدا خیرش بده نامه هم داد چون ظاهرا خیلی شلوغ هستش
باید عین همیشه به خدا توکل کنم و فردا راهی شم تا ببینم مقدر چی هست
و در کنارش حال علی بدجور نگرانم کرده و خوشی اون خبرو برام تلخ کرده
باید یه جوری برسونمش دکتر کرمانشاه ولی بشدت نگرانم که اتفاقی بیافته و مریضیشو دو چندان کنه ولی بنظرم چاره ای نیست و باید بسپارم به خدا و فردا بزنم به دل جاده و برم پیش دکتری که بهم از بیمارستان نامه دادن
هم برای اینکه اگه وسط راه کسی بهمون گیر داد نشون بدم هم به دکتره که همون لحظه بهش نوبت بدن
امروز و دیشب خیلی عکس و آزمایش گرفتن ازش دکتر میگفت چیزی نیست و بچست و طبیعیه
ولی من گفتم برای خیال راحتی یه دکتر معرفی کنید کرمانشاه و اون معرفی کرد و خدا خیرش بده نامه هم داد چون ظاهرا خیلی شلوغ هستش
باید عین همیشه به خدا توکل کنم و فردا راهی شم تا ببینم مقدر چی هست