تاپیک: کلبه ی تنهایی های آگرین
آگرین [#] (1398/12/18 , 08:24) |
98 با اینکه هنوز یه چند روزیش مونده بعد نیمه دوم 96 بدترین سال عمرم بوده
بد شروع شد و بد ادامه پیدا کرد و نمیدونم تا کجا میخواد بد هم بمونه
امروز روز پدرِ دلم آغوش گرمش خنده هاش کچی جوانم گفتناش و همه چیزش تنگ شده
دو سال روز پدر فقط تونستم گلاب بهش هدیه کنم هم به اون هم به داداشی که فقط داداش نبود برام
دوستم بود و محرمم
امسال حتی نمیتونم این گلاب و گل بی ارزش رو هم هدیه ببرم براشون با عکسایی که فقط لبخند میزنن و نه حرفی نه دلداری بخاطر نبودنشون هیچ و هیچ
منم کوله باری از حرف که میگم و میگم و سر انجام بی اینکه حرفی نصیحتی سفارشی چیزی بگیرم از راهی که اومدم خسته تر برمیگردم تا روز دیگه و بازم همون ماجرای تکراری
پدرم پاره تنم
داداشم عزیزترینم از همینجایی که نشستم بی روزی رو بهتون تبریک میگم که شاید دیگه برای شما بی معنی باشه و برای من تا روزی که نفس میکشم پر از معنی های تلخ و گزندست
بد شروع شد و بد ادامه پیدا کرد و نمیدونم تا کجا میخواد بد هم بمونه
امروز روز پدرِ دلم آغوش گرمش خنده هاش کچی جوانم گفتناش و همه چیزش تنگ شده
دو سال روز پدر فقط تونستم گلاب بهش هدیه کنم هم به اون هم به داداشی که فقط داداش نبود برام
دوستم بود و محرمم
امسال حتی نمیتونم این گلاب و گل بی ارزش رو هم هدیه ببرم براشون با عکسایی که فقط لبخند میزنن و نه حرفی نه دلداری بخاطر نبودنشون هیچ و هیچ
منم کوله باری از حرف که میگم و میگم و سر انجام بی اینکه حرفی نصیحتی سفارشی چیزی بگیرم از راهی که اومدم خسته تر برمیگردم تا روز دیگه و بازم همون ماجرای تکراری
پدرم پاره تنم
داداشم عزیزترینم از همینجایی که نشستم بی روزی رو بهتون تبریک میگم که شاید دیگه برای شما بی معنی باشه و برای من تا روزی که نفس میکشم پر از معنی های تلخ و گزندست