تاپیک: کلبه ی تنهایی های آگرین
تریاق [#] (1402/10/19 , 00:18) |
امروز کارت بیمه ی سلامتت باطل شد. یادت هست با هم رفتیم کارت سلامت درخواست کردیم و من گفتم طرف اصلن رعایت نمی کند و از مرگ حرف می زند؟
گریه کردم.
امروز کارت بیمه ی سلامت ریرا هم باطل شد. یادت هست سخت گیری های تو؟ صبحها چیز شیرین نخورد. سبزیجات در غذایش باشد. شربت ویتامین دی را فراموش نکند؟
گریه کردم.
امروز گواهینامه ات باطل شد. یادت هست تا زانو در برف به ایستگاه مترو رفتی تا خودت را به محل امتحان برسانی؟ یادت نیست چون من از طبقه ی یازدهم ریرا به بغل رفتنت را تماشا می کردم. به ریرا گفتم "مامان رو می بینی؟ اونجاست."
گریه کردم.
امروز حساب بانکی ات را بستند. ردیف حساب و کتابت بسته شد.
ردیف بودجه ی غذا، بودجه ی پوشاک، قسط خانه، هزینه ی بنزین، قسط ماشین و حتا ردیف کتاب خریدن ریرا بسته شد. دیگر زنگ نمیزنی بگویی "حامد! یه هشتاد و سه دلار تو سوم دسامبر ازت کم شده. یادت هست چی بود؟"
امروز بر سر مزارت رفتم. مثل هر روز. راه رفتم و گریه کردم. نشستم و گریه کردم.
امروز گریه کردم. دیروز گریه کردم. پریروز گریه کردم. چهار هفته را گریه کردم. مشاور میگوید چهار هفته زمان زیادی نیست. به زمان زیادی نیستِ مشاور هم گریه کردم.
- از فیسبوک حامد اسماعیلیون
#PS752
گریه کردم.
امروز کارت بیمه ی سلامت ریرا هم باطل شد. یادت هست سخت گیری های تو؟ صبحها چیز شیرین نخورد. سبزیجات در غذایش باشد. شربت ویتامین دی را فراموش نکند؟
گریه کردم.
امروز گواهینامه ات باطل شد. یادت هست تا زانو در برف به ایستگاه مترو رفتی تا خودت را به محل امتحان برسانی؟ یادت نیست چون من از طبقه ی یازدهم ریرا به بغل رفتنت را تماشا می کردم. به ریرا گفتم "مامان رو می بینی؟ اونجاست."
گریه کردم.
امروز حساب بانکی ات را بستند. ردیف حساب و کتابت بسته شد.
ردیف بودجه ی غذا، بودجه ی پوشاک، قسط خانه، هزینه ی بنزین، قسط ماشین و حتا ردیف کتاب خریدن ریرا بسته شد. دیگر زنگ نمیزنی بگویی "حامد! یه هشتاد و سه دلار تو سوم دسامبر ازت کم شده. یادت هست چی بود؟"
امروز بر سر مزارت رفتم. مثل هر روز. راه رفتم و گریه کردم. نشستم و گریه کردم.
امروز گریه کردم. دیروز گریه کردم. پریروز گریه کردم. چهار هفته را گریه کردم. مشاور میگوید چهار هفته زمان زیادی نیست. به زمان زیادی نیستِ مشاور هم گریه کردم.
- از فیسبوک حامد اسماعیلیون
#PS752