تاپیک: فلسفه بدانیم
?زیبای وحشی ? [#] (1402/10/9 , 01:55) انتقام قادسيه را خواهیم گرفت |
⚡️ عدد بده!
انسان مدرن از کانت به بعد علم را معادل با قدرت گرفت و از فرانسیس بیکن به بعد مبنای اصلیِ معرفت را دیگر نه برای حقیقت و معنویت بل از برای به دست آوردن قدرت و تسخیرِ طبیعت و سود و منفعتِ بشری گذاشت. یعنی رسما دنیای مدرن با تفکری حسابگر و عقلانیت ابزاری آغاز شد.
باری آدمی با این "عقلانیت ابزاری" طبیعت را تبدیل به منع و مخزن کرد اما آیا تفکر ابزاری تنها در فکرِ سلطه، به تعبیرِ هایدگر "گشتل" بر طبیعت است؟ مشخصا خیر، بلکه او تمامی موجودات و جمادات و... را نیز تبدیل به منبع در آمد کرد و در راستای تسلط بر آنان انواع و اقسام زجر ها و رنج ها را با نهایت هنرمندی! به وجود آورد (از اهلی کردن حیوانات تا زندانی و اسیر ساختن و سلاخی نمودن و...) اما آیا به همین جا منتهی می شود؟ قطعا خیر، او در پی تسلط بر فرهنگ ها نیز می باشد، خلاصه بگویم حتی در اندیشه ی منبع کردن کرات دیگر و هر چه که دستش به آن برسد او حتی در پی تسلط بر خود آدمی هم هست، یعنی در پی این است که حتی آدمیان را هم به منبعی برای در آمد تبدیل کند، به منبعی برای سود، مهم نیست از چه طریقی این سود حاصل می شود مهم این است که نهایتا نتیجه به سود منتهی شود چه با قاچاق انسان و انسان کشی و فروش اعضای او چه با حیوان کشی و سلاخی کردنِ آن، چه با در افتادن با طبیعت و به گند کشیدنِ آن و نابود کردنِ بخش اعظمی از طبیعت! هیچ یک مهم نیست، (#هایدگر می گفت این تجاوز در حق طبیعت منجر به طغیان او می شود، نمونه اش گرمایش زمین و عوارض وحشتناک آن) اندیشه ی حسابگرانه انحصار گرا است، یعنی هیچ نوع تفکر و عقلانیت دیگری را نمی پذیرد، تنها نوع و نحوه ی تفکر را، نحوه ی تفکر خود می داند و هر چه خارج از آن دایره قرار بگیرد را نفی و رد می شود!
متعصبانه و متصلبانه و متفرعنانه ترین اندیشه است! و لذا هیچ استثنایی هم نمی پذیرد، او سودای تحقق بخشی به شعار دکارت را دارد؛ «انسان می بایست سرور طبیعت باشد»
این انسان با این سودا و با آن اندیشه ی حسابگرانه و دو دو تا چهارتایی و چارپولی، همه چیز برایش به مثابه ی یک چیزِ ناچیز و هیچ و پوچ می شود جر عدد!
عدد؟ بله عدد! رقم! این موجود پر ادعای پر نخوتِ متکبرِ ضعیفِ بدبختِ خود بزرگ بین گمان می کند هر چه موجودیِ جیبش بیشتر باشد و عدد و رقم حسابش بالا باشد ارزش وجودی اش نیز بیشتر می شود!
اما آیا می توان برای عشق، عدد داد؟
برای اندیشه و وجدانی که تماما وقفِ در جستجوی حقیقت و باری از دوش دیگری برداشتن بوده عدد داد؟
شاید حق با آگامبن باشد: "خدا نمرده است، تبدیل به پول شده است"
#ابوذر شریعتی
انسان مدرن از کانت به بعد علم را معادل با قدرت گرفت و از فرانسیس بیکن به بعد مبنای اصلیِ معرفت را دیگر نه برای حقیقت و معنویت بل از برای به دست آوردن قدرت و تسخیرِ طبیعت و سود و منفعتِ بشری گذاشت. یعنی رسما دنیای مدرن با تفکری حسابگر و عقلانیت ابزاری آغاز شد.
باری آدمی با این "عقلانیت ابزاری" طبیعت را تبدیل به منع و مخزن کرد اما آیا تفکر ابزاری تنها در فکرِ سلطه، به تعبیرِ هایدگر "گشتل" بر طبیعت است؟ مشخصا خیر، بلکه او تمامی موجودات و جمادات و... را نیز تبدیل به منبع در آمد کرد و در راستای تسلط بر آنان انواع و اقسام زجر ها و رنج ها را با نهایت هنرمندی! به وجود آورد (از اهلی کردن حیوانات تا زندانی و اسیر ساختن و سلاخی نمودن و...) اما آیا به همین جا منتهی می شود؟ قطعا خیر، او در پی تسلط بر فرهنگ ها نیز می باشد، خلاصه بگویم حتی در اندیشه ی منبع کردن کرات دیگر و هر چه که دستش به آن برسد او حتی در پی تسلط بر خود آدمی هم هست، یعنی در پی این است که حتی آدمیان را هم به منبعی برای در آمد تبدیل کند، به منبعی برای سود، مهم نیست از چه طریقی این سود حاصل می شود مهم این است که نهایتا نتیجه به سود منتهی شود چه با قاچاق انسان و انسان کشی و فروش اعضای او چه با حیوان کشی و سلاخی کردنِ آن، چه با در افتادن با طبیعت و به گند کشیدنِ آن و نابود کردنِ بخش اعظمی از طبیعت! هیچ یک مهم نیست، (#هایدگر می گفت این تجاوز در حق طبیعت منجر به طغیان او می شود، نمونه اش گرمایش زمین و عوارض وحشتناک آن) اندیشه ی حسابگرانه انحصار گرا است، یعنی هیچ نوع تفکر و عقلانیت دیگری را نمی پذیرد، تنها نوع و نحوه ی تفکر را، نحوه ی تفکر خود می داند و هر چه خارج از آن دایره قرار بگیرد را نفی و رد می شود!
متعصبانه و متصلبانه و متفرعنانه ترین اندیشه است! و لذا هیچ استثنایی هم نمی پذیرد، او سودای تحقق بخشی به شعار دکارت را دارد؛ «انسان می بایست سرور طبیعت باشد»
این انسان با این سودا و با آن اندیشه ی حسابگرانه و دو دو تا چهارتایی و چارپولی، همه چیز برایش به مثابه ی یک چیزِ ناچیز و هیچ و پوچ می شود جر عدد!
عدد؟ بله عدد! رقم! این موجود پر ادعای پر نخوتِ متکبرِ ضعیفِ بدبختِ خود بزرگ بین گمان می کند هر چه موجودیِ جیبش بیشتر باشد و عدد و رقم حسابش بالا باشد ارزش وجودی اش نیز بیشتر می شود!
اما آیا می توان برای عشق، عدد داد؟
برای اندیشه و وجدانی که تماما وقفِ در جستجوی حقیقت و باری از دوش دیگری برداشتن بوده عدد داد؟
شاید حق با آگامبن باشد: "خدا نمرده است، تبدیل به پول شده است"
#ابوذر شریعتی