تویی که تو نقابتم دوباره صورتک زدی
چجوری بوسه میزنی به زخمی که نمک زدی
تو باغ گل نبودی نه نگو گلاب کردنت
تو مار بودی با عصا یه شب طناب کردنت
محاله اعتنا کنم به وعده های مبهمت
منی که مطمئن شدم شفا نمیده مرهمت
چرا فرار میکنی به سمت سنگرای نو
به کی قراره لو بدی عقب کشیدن منو
اگه همین چراغی که زدن شکستنش تویی
اگه همین خرابه که به توپ بستنش تویی