تاپیک: تاریخ پادشاهان ایران دوست ایران را بهتر بشناسیم
![]() | ?زیبای وحشی ? [#] (1402/9/30 , 23:37) انتقام قادسيه را خواهیم گرفت |
شب یلدا سراج ازو بودی
روز هیجا هیاج ازو بودی
به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا
سنایی
شب یلداست خورشیدی در آن پنهان
ز هر چینش نماید ماه با پروین
شب یلدای هجران کشت ما را
الا ایام وصل الحب عودی
چه عجب گر دل من روز ندید
زلف تو صد شب یلدا دارد
روزهای تیره بر شبها فزود
عمر من شد یک شب یلدای عشق
فیض کاشانی
هنرت چیست جز این ریش که گویی به مثل
شب یلدا بود از بس که درازست و سیاه
الا به دور زمان تا هزار طعنه رسد
به شام تیره یلدا ز صبح نورانی
بر من و یاران شب یلدا گذشت
بس که ز زلف تو سخن رفت دوش
بس درازستی ای شب یلدا
لیک با زلف دوست کوتاهی
روی سپیدش برادر مه گردون
موی سیاهش پسر عم شب یلدا
چون از خم زلف چهره بنمایی
خورشید برآید از شب یلدا
دلم به زلف وی از هرطرف که روی نمود
سیاهی شب یلدا ورا زمام گرفت
رایت شه گفت من آن آیت فتحم که هست
طره رخسار نصرت پرچم یلدای من
زلفش به چهره چون شب یلدا بر آفتاب
یا عکس پر زاع بر اوراق یاسمین
قاآنی
شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست
گریههای سحرم را اثری پیدا نیست
به طول طاعت ترسندگان ز صبح نشور
که روی خواب نبینند در شب یلدا
در زرد و سرخ شام و شفق بودهام کنون
تن را به عودی شب یلدا برآورم
محتشم کاشانی
روز هیجا هیاج ازو بودی
به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا
سنایی
شب یلداست خورشیدی در آن پنهان
ز هر چینش نماید ماه با پروین
شب یلدای هجران کشت ما را
الا ایام وصل الحب عودی
چه عجب گر دل من روز ندید
زلف تو صد شب یلدا دارد
روزهای تیره بر شبها فزود
عمر من شد یک شب یلدای عشق
فیض کاشانی
هنرت چیست جز این ریش که گویی به مثل
شب یلدا بود از بس که درازست و سیاه
الا به دور زمان تا هزار طعنه رسد
به شام تیره یلدا ز صبح نورانی
بر من و یاران شب یلدا گذشت
بس که ز زلف تو سخن رفت دوش
بس درازستی ای شب یلدا
لیک با زلف دوست کوتاهی
روی سپیدش برادر مه گردون
موی سیاهش پسر عم شب یلدا
چون از خم زلف چهره بنمایی
خورشید برآید از شب یلدا
دلم به زلف وی از هرطرف که روی نمود
سیاهی شب یلدا ورا زمام گرفت
رایت شه گفت من آن آیت فتحم که هست
طره رخسار نصرت پرچم یلدای من
زلفش به چهره چون شب یلدا بر آفتاب
یا عکس پر زاع بر اوراق یاسمین
قاآنی
شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست
گریههای سحرم را اثری پیدا نیست
به طول طاعت ترسندگان ز صبح نشور
که روی خواب نبینند در شب یلدا
در زرد و سرخ شام و شفق بودهام کنون
تن را به عودی شب یلدا برآورم
محتشم کاشانی