تاپیک: فلسفه بدانیم
![]() | ?زیبای وحشی ? [#] (1402/9/11 , 01:12) انتقام قادسيه را خواهیم گرفت |
در واکنش به: «نگاهی به بیماری اجتماعی «کودنی» از دید دیتریش بونهوفر».
در ایران نیز که اخلاقِ زیستن، حقوق فردی، همزیستی با همنوع و غیرِ همنوع و نگاه به محیط و طبیعت، نزدیک صِفر است، اینهمه کودنی و بلاهت نمیتواند برخاسته از ناتوانیِ ذاتیِ هوشِ این مردمان باشد و ناگزیر علّتِ دیگری دارد که تصویرِ کلّیاش همانا ریزشِ بلاهت و بلاهتساز و بلاهتسازی از بالا است: از قدرتِ سیاسی، قدرتِ مذهبی، از رسانه، از تبلیغ، از آنچه که در جامعۀ ما «کامیابی» و «زرنگی» و...نامیده میشود و... . آنچه در حکومت کنونی، از آغاز تا اکنون، دیدهایم، دامنزدن به این سیلِ ویرانگر و پوشانندۀ بلاهت بوده است. من البته نمیتوانم بگویم: «چنین نبودیم و چنین شدیم»، زیرا ما در سنّتِ خود، گذشته از شماری «افراد»، در اقیانوس این بلاهت غرق بودهایم و هنر و نبوغ و فرجامِ تلاشِ هر یک از ما در درازنای یک عمر، تنها این بوده است که ببینیم در چنین شب سیاهی بهسر میبریم و بهسر بردهایم! ما همۀ دورههای دفاعیهنویسان و آباء کلیسا و فیلسوفان و قدّیسانِ قرون وسطی را در فرهنگ و فلسفه و کلام خود تکرار کردیم! جایجایِ تلاشِ بلاهتآمیزِ فیلسوفان یهودی و مسیحی را میتوان میان سطرسطرِ نوشتههای متفکّران اسلامی نشان داد! این شب و دریای سیاه، با یک نظام و حکومت نیامده تا با ازمیان رفتنِ آن نابود شود؛ این دریای سیاه، از بردگی و بندگی برآمده و با آفتاب آزادی و درهمرَویِ خواستهها و اندیشهها و شلوغی و همهمۀ «بازار» یا «آگورا»ی شهر، اندکاندک رو به سستی میرود، همانند همهمۀ شهر رُم که در تَلمود گفتهاند: «از آنسوی جهان به دیگرسو پیچان است»! در شکوهِ یونان و ازدحام اسکندریّه که همواره برای ادیانْ هراسآور بوده است و گویی آنچه بهدست دادهاند، عصیانِ دومِ آنان بوده است بر علیهِ مدنیّت!! «عصیان»ی که نخستین بخشِ آن، شورشِ فرهنگ شبانی بوده است در برابرِ شهرنشینی، در برابرِ «نوس» و «نوموس»، در برابرِ «عقل» و «قانون».
در ایران نیز که اخلاقِ زیستن، حقوق فردی، همزیستی با همنوع و غیرِ همنوع و نگاه به محیط و طبیعت، نزدیک صِفر است، اینهمه کودنی و بلاهت نمیتواند برخاسته از ناتوانیِ ذاتیِ هوشِ این مردمان باشد و ناگزیر علّتِ دیگری دارد که تصویرِ کلّیاش همانا ریزشِ بلاهت و بلاهتساز و بلاهتسازی از بالا است: از قدرتِ سیاسی، قدرتِ مذهبی، از رسانه، از تبلیغ، از آنچه که در جامعۀ ما «کامیابی» و «زرنگی» و...نامیده میشود و... . آنچه در حکومت کنونی، از آغاز تا اکنون، دیدهایم، دامنزدن به این سیلِ ویرانگر و پوشانندۀ بلاهت بوده است. من البته نمیتوانم بگویم: «چنین نبودیم و چنین شدیم»، زیرا ما در سنّتِ خود، گذشته از شماری «افراد»، در اقیانوس این بلاهت غرق بودهایم و هنر و نبوغ و فرجامِ تلاشِ هر یک از ما در درازنای یک عمر، تنها این بوده است که ببینیم در چنین شب سیاهی بهسر میبریم و بهسر بردهایم! ما همۀ دورههای دفاعیهنویسان و آباء کلیسا و فیلسوفان و قدّیسانِ قرون وسطی را در فرهنگ و فلسفه و کلام خود تکرار کردیم! جایجایِ تلاشِ بلاهتآمیزِ فیلسوفان یهودی و مسیحی را میتوان میان سطرسطرِ نوشتههای متفکّران اسلامی نشان داد! این شب و دریای سیاه، با یک نظام و حکومت نیامده تا با ازمیان رفتنِ آن نابود شود؛ این دریای سیاه، از بردگی و بندگی برآمده و با آفتاب آزادی و درهمرَویِ خواستهها و اندیشهها و شلوغی و همهمۀ «بازار» یا «آگورا»ی شهر، اندکاندک رو به سستی میرود، همانند همهمۀ شهر رُم که در تَلمود گفتهاند: «از آنسوی جهان به دیگرسو پیچان است»! در شکوهِ یونان و ازدحام اسکندریّه که همواره برای ادیانْ هراسآور بوده است و گویی آنچه بهدست دادهاند، عصیانِ دومِ آنان بوده است بر علیهِ مدنیّت!! «عصیان»ی که نخستین بخشِ آن، شورشِ فرهنگ شبانی بوده است در برابرِ شهرنشینی، در برابرِ «نوس» و «نوموس»، در برابرِ «عقل» و «قانون».