تاپیک: ⚡موزیکــــــــــــــستان⚡
?N̴a̴z̴a̴n̴i̴n̴ ̴7̴? [#] (1402/7/12 , 21:26) خدایا، قربون آسمون آبیت💙 |
دلم میخاست این متن قشنگو بذارم اینجا یادگاری بمونه
ی روزی دونفر یهو وسط ی جاده میفهمن ک مسیرشون یکیه،، یکی ازاون دونفر نسبت ب اون یکی خسته تر بود
اما اونی ک کمتر خسته بود و انرژی بیشتری داشت همش تلاش میکرد تا انرژی داشته باشه و انگیزه اون عزیزش بشه
هردوی این ادما ی سری باری رو داشتن تحمل میکردن اما وسط های راه یکیشون خیلی خسته شد حس میکرد تنهایی نمیتونه این بارهارو حمل کنه،،،، ب خاطر همین اون یکی شخص ک نمیتونست این وضعیتِ عزیزشو ببینه، گفت نصف بارت یا حتی بیشترشو بده بمن برات بیارم
این پیشنهاد تا وسط هاش عالی بود چون هردو راضی بودن و فکر میکردن ته مسیرم مثل الان خوشه و همینجوری همسفر میمونن تااخرش
اما از ی جایی ب بعد اونی ک همیشه انگیزه میداد انرژی میداد،،، انرژیش انگیزش ته کشید چون چیزی از طرف مقابلش دریافت ک نمیکرد هیچ گاهی وقتا زخم زبونم از همسفرش میشنید
این مسیر بااین وضع هم ادامه داشت
تا اینکه ی روزی اونی ک بخشی از بار همسفرشو داشت حمل میکرد حس کرد نمیتونه، حس کرد همسفرش حواسش بهش نیست
حس کرد داره تنهایی سعیِ الکی میکنه،، چون اون بارو حمل کرده بود تا همسفرشم انگیزه پیدا کنه و انگیزه جفتشون باعث موفقیت بشه
اما خب همه چی اونجوری ک فکر میکرد پیش نرفت،،، خلاصه ادمی ک بارو حمل کرده بود یهو نشست وسط جاده چون حرفای منفی همسفرش تموم توانشو ازش گرفته بودن حس میکرد دیگه نمیتونه تنهایی ادامه بده.....
بده داستان اونجاییه ک وقتی اونی ک باانگیزه بود نشست و گف دیگه نمیتونم همسفری ک بارش تا اینجای مسیر حمل شده بود اون شخص نشسته رو گرف زیر چک و لگد ک چرا اصن بارمو حمل کردی لعنت بهت و....
و اون شخصی ک بارو حمل کرده بود انقدر با درد نفس میکشید ک آرزو میکرد یکی از این نفس کشیدنا آخرین نفساش باشن،،،،، چون از هدفی ک داشت کلا دور شده بود با برداشت همسیرش...
#بنظرم هیچکدوم مقصر نیستن نه اونی ک بارو حمل کرده و نه اونی ک اخرش شاکیه،، چون اونی ک شاکیه قطعا تو فشاره ک شاکی شده وگرنه فهمیده هم مسیرش عادم بدی نبوده،،، اونی ک بارو حمل کرده هم کار درستو کرده چون هرکسی ام بود برای عزیزش دست به هرکاری میزد،، فقط بنظرم هردوشخص یادشون رفت ک اصن هدفشون چی بود از هم مسیری...//!
ی روزی دونفر یهو وسط ی جاده میفهمن ک مسیرشون یکیه،، یکی ازاون دونفر نسبت ب اون یکی خسته تر بود
اما اونی ک کمتر خسته بود و انرژی بیشتری داشت همش تلاش میکرد تا انرژی داشته باشه و انگیزه اون عزیزش بشه
هردوی این ادما ی سری باری رو داشتن تحمل میکردن اما وسط های راه یکیشون خیلی خسته شد حس میکرد تنهایی نمیتونه این بارهارو حمل کنه،،،، ب خاطر همین اون یکی شخص ک نمیتونست این وضعیتِ عزیزشو ببینه، گفت نصف بارت یا حتی بیشترشو بده بمن برات بیارم
این پیشنهاد تا وسط هاش عالی بود چون هردو راضی بودن و فکر میکردن ته مسیرم مثل الان خوشه و همینجوری همسفر میمونن تااخرش
اما از ی جایی ب بعد اونی ک همیشه انگیزه میداد انرژی میداد،،، انرژیش انگیزش ته کشید چون چیزی از طرف مقابلش دریافت ک نمیکرد هیچ گاهی وقتا زخم زبونم از همسفرش میشنید
این مسیر بااین وضع هم ادامه داشت
تا اینکه ی روزی اونی ک بخشی از بار همسفرشو داشت حمل میکرد حس کرد نمیتونه، حس کرد همسفرش حواسش بهش نیست
حس کرد داره تنهایی سعیِ الکی میکنه،، چون اون بارو حمل کرده بود تا همسفرشم انگیزه پیدا کنه و انگیزه جفتشون باعث موفقیت بشه
اما خب همه چی اونجوری ک فکر میکرد پیش نرفت،،، خلاصه ادمی ک بارو حمل کرده بود یهو نشست وسط جاده چون حرفای منفی همسفرش تموم توانشو ازش گرفته بودن حس میکرد دیگه نمیتونه تنهایی ادامه بده.....
بده داستان اونجاییه ک وقتی اونی ک باانگیزه بود نشست و گف دیگه نمیتونم همسفری ک بارش تا اینجای مسیر حمل شده بود اون شخص نشسته رو گرف زیر چک و لگد ک چرا اصن بارمو حمل کردی لعنت بهت و....
و اون شخصی ک بارو حمل کرده بود انقدر با درد نفس میکشید ک آرزو میکرد یکی از این نفس کشیدنا آخرین نفساش باشن،،،،، چون از هدفی ک داشت کلا دور شده بود با برداشت همسیرش...
#بنظرم هیچکدوم مقصر نیستن نه اونی ک بارو حمل کرده و نه اونی ک اخرش شاکیه،، چون اونی ک شاکیه قطعا تو فشاره ک شاکی شده وگرنه فهمیده هم مسیرش عادم بدی نبوده،،، اونی ک بارو حمل کرده هم کار درستو کرده چون هرکسی ام بود برای عزیزش دست به هرکاری میزد،، فقط بنظرم هردوشخص یادشون رفت ک اصن هدفشون چی بود از هم مسیری...//!