تاپیک: هرچی دل تنگت میخواد بگو
زیبای وحشی [#] (1402/4/1 , 15:56) انتقام قادسيه را خواهیم گرفت |
سعیدی سیرجانی
(وطن امروز)
وطن امروز اسیر دو سه تن بیوطن است
انهدام وطن از نکبت این چند تن است
این یکی لاشخور و آن دگری جغد سیاه
این یکی مرده خور و آن دگری گورکن است
آن شده پیش نماز چمن دانشگاه
واقعا قصه ی او قصه ی خر در چمن است
عطش قاضی اسلام بنازم که چنین
تشنه ی خون جوان و بچه و مرد و زن است
حاکم شرع به حیوان عجیبی ماند
که دمش گاو و تنش خوک و سرش کرگدن است
هیأت حاکم ما هیأت خیرات خوریست
هیأت دولت ما هیأت زنجیر زن است
تا که باشد وطنم دست دو تن تعزیهخوان
همه جا تعزیه ی قتل حسین و حسن است
روزگاری که وطن غصب کفن دزدان است
عجبی نیست اگر مرده ی ما بیکفن است
میزند خون جوانان وطن موج هنوز
اینچنین است که لبتشنه و خونین بدن است
مملکت داری از این قوم ، چه داری تو امید
که در اندیشه ی جیب و شکم و خیک تن است
بر نیاید ز بز و بزمچه ، خرمن کوبی
کار بر عهده ی گاو نر و مَرد کهن است
شده هر بیخردی صاحب یک دسته قشون
هر خطاپیشه رئیس دو سه تا انجمن است
این یکی دشمن شعر و گل و موسیقی و عشق
آن یکی دشمن ملیت و خصم سنن است
بلبلان را همه کشتند به فتوای فقیه
حالیا وقت نواخوانی زاغ و زغن است
حد شرعی به گل لاله و نرگس زده است
حاکم شرع که غارتگر دشت و دمن است
سرزمین گل و بلبل به چه روزی افتاد
بلبل آن وزغ است و چمن آن لجن است
مجلس ختم قناریست بیا ای قاری!
که کنون نوبت تو طوطی شکر شکن است
این چه بوییست که از زیر عبا میآید
که چنین باعث دلسردی مُشک ختن است
داده بودند خبر ، بت شکنی میآید
بت شکن آمد و دیدیم که پیمان شکن است
مذهب مرجع تقلید ، گر بی وطنیست
سجده بر خاک وطن مذهب و آیین من است
"
(وطن امروز)
وطن امروز اسیر دو سه تن بیوطن است
انهدام وطن از نکبت این چند تن است
این یکی لاشخور و آن دگری جغد سیاه
این یکی مرده خور و آن دگری گورکن است
آن شده پیش نماز چمن دانشگاه
واقعا قصه ی او قصه ی خر در چمن است
عطش قاضی اسلام بنازم که چنین
تشنه ی خون جوان و بچه و مرد و زن است
حاکم شرع به حیوان عجیبی ماند
که دمش گاو و تنش خوک و سرش کرگدن است
هیأت حاکم ما هیأت خیرات خوریست
هیأت دولت ما هیأت زنجیر زن است
تا که باشد وطنم دست دو تن تعزیهخوان
همه جا تعزیه ی قتل حسین و حسن است
روزگاری که وطن غصب کفن دزدان است
عجبی نیست اگر مرده ی ما بیکفن است
میزند خون جوانان وطن موج هنوز
اینچنین است که لبتشنه و خونین بدن است
مملکت داری از این قوم ، چه داری تو امید
که در اندیشه ی جیب و شکم و خیک تن است
بر نیاید ز بز و بزمچه ، خرمن کوبی
کار بر عهده ی گاو نر و مَرد کهن است
شده هر بیخردی صاحب یک دسته قشون
هر خطاپیشه رئیس دو سه تا انجمن است
این یکی دشمن شعر و گل و موسیقی و عشق
آن یکی دشمن ملیت و خصم سنن است
بلبلان را همه کشتند به فتوای فقیه
حالیا وقت نواخوانی زاغ و زغن است
حد شرعی به گل لاله و نرگس زده است
حاکم شرع که غارتگر دشت و دمن است
سرزمین گل و بلبل به چه روزی افتاد
بلبل آن وزغ است و چمن آن لجن است
مجلس ختم قناریست بیا ای قاری!
که کنون نوبت تو طوطی شکر شکن است
این چه بوییست که از زیر عبا میآید
که چنین باعث دلسردی مُشک ختن است
داده بودند خبر ، بت شکنی میآید
بت شکن آمد و دیدیم که پیمان شکن است
مذهب مرجع تقلید ، گر بی وطنیست
سجده بر خاک وطن مذهب و آیین من است
"