تاپیک: کلبه ی تنهایی های آگرین
آگرین [#] (1400/4/28 , 19:12) |
گند زدی آی دکتر. هی گفتی بیا بیرون از غار، بیا تماشا کن، حرف بزن، حرف بشنو، بیا زیر آفتاب وایسا یخت آب شه، انجماده انقراضه فلان. هی گفتم من تو همین غار باشم بهتره ها، گفتی نه عید شده باهار شده ویروس اومده وقت کمه، بیا بیرون. دیدی نور چشممو زد؟ دیدی ترسوندم آدمای رنگی رو؟ دیدی ابر از گلوم فرار کرد، تهران غرق شد تو بارون و مه و سرما؟ دیدی حسین پناهی راست میگفت که "لطف حرف هم مایه دردسره؟" دیدی دست نوازشم شد ساقهی خشک نخواستن؟ دیدی امن نبود دنیای عاقلا؟ دنیای آدم بزرگا؟ حالا میدونی چقدر سخته برگشتن به تاریکی؟ تازه یادم رفتهبود رنگ چقدر مهمه، لبخند چقدر میتونه شیرین باشه، شاتوت لب، خورشید صورت، ماه صدا، همه رو یاد آوردی، حالا قرص تعارف میکنی؟ چقد بهت گفتم من آدم حروفم، بذار تو امنیت کلمه بمونم، هی گفتی بسه بیا بیرون از غار. دیدی حالا چی شد؟ دیگه اونقدا دیوونه نیستم، یعنی جون ندارم باشم، ولی بذار بهت بگم من یه روز بالاخره لباس سبز میپوشم و یه برگ تازه میشم روی درخت. برگ بی خاطره. برگ بیزخم. برگ بیخبر از خواستن و خواستهنشدن. برگ بی غم که سر شب میخوابه و صبح زود میره اداره. برگ یار ندیده و فراق نچشیده. بده من قرص شب رو. خوابم میاد. سردمه. گم شدم. میخوام بخوابم آخر دوری پاشم. بده من قرص شب رو، اما گند زدی آی دکتر... #حمیدسلیم